۲-۲-۳-۲ سرعت: سرعت به زمان نسبی طی شده برای انجام کار اطلاق می شود. به عبارت دیگر،کوتاهترین فاصله زمانی که شخص بتواند بدن یا قسمتی از آن را یک یا چند مرتبه بطور ارادی در فضا به حرکت درآورد، سرعت نامیده می شود. بنابراین سرعت می تواند برای کل بدن یا عضو خاصی از آن در نظر گرفته شود که در این حالت به ترتیب سرعت عمومی و سرعت موضعی نامیده می شود. سرعت با درصد توزیع تارهای عضلانی تارهای تند انقباض ارتباط دارد. سرعت از دو بخش سرعت عمل (زمان حرکت) و سرعت عکس العمل (زمان واکنش یا زمان عکس العمل) تشکیل شده است. سرعت عکس العمل کوتاهترین فاصله زمانی است که فرد در آن به محرک یا مرک های ارائه شده واکنش نشان می دهد[۴۲].
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
الف- روش های اندازه گیری سرعت عمل:
۱) استفاده از دوهای کوتاه فاصله (مانند ۶۰ متر،۱۰۰ متر و …) برای اندازه گیری سرعت عمومی.
۲) اندازه گیری سرعت اعضای مختلف بدن با بهره گرفتن از زمان سنج یا سینماتوگرافی.
۳) آزمون دوی سرعت ۶ ثانیه.
ب- روش های اندازه گیری سرعت عکس العمل:
۱) استفاده از آزمون خط کش (نلسون)
۲) برای اندازه گیری سرعت عکس العمل انگشت شست و انگشت اشاره.
۳) برای اندازه گیری سرعت عکس العمل انگشت شست.
ج) روش های اندازه گیری سرعت عمل و سرعت عکس العمل:
۱) آزمون خط کش نلسون در صورتی که دست ها در فاصله بیش از ۳۰ سانتی متر از هم فاصله دارند.
۲) آزمون انتخاب پاسخ حرکتی نلسون.
۲-۲-۳-۳ هماهنگی: هماهنگی یکی از اجزاء آمادگی جسمانی به شمار می رود که به معنای توانایی اجرای آرام و دقیق حرکات بدنی است که شامل استفاده از حواس در یک سری انقباض های مرتبط عضلانی و همکاری اعصاب،عضلات و برخی ارگان های حسی می شود.به عبارت دیگر هماهنگی عبارتست از عمل هماهنگ گروه های عضلات در هنگام اجرای یک عملکرد حرکتی که در آن درجاتی از مهارت نمایش داده شود.برخی دیگر از محققان،هماهنگی را همکاری متقابل سیستم عصبی-عضلانی و نقش آن را در اجرای حرکت های بدنی مؤثر می دانند.هماهنگی جزء لاینفک تمام ورزشهاست که فقدان آن ممکن است منجر به ایجاد حرکت های بدنی ضعیف شود.هماهنگی با تمرین افزایش می یابد[۴۲].
۲-۲-۳-۴ چابکی: چابکی عبارت است از توانایی تغییر سریع مسیر حرکت و سرعت با حفظ تعادل و درک موقعیّت. به عبارت دیگر، توانایی تغییر وضعیّت و مسیر حرکت بدن به صورت ارادی و در حداقل زمان را چابکی می نامند. چابکی به دو صورت تغییر وضعیّت بدن و تغییر مسیر حرکت بدن می باشد[۲۰].
الف- روش اندازه گیری چابکی در تغییر شکل بدن: آزمون بورپی.
ب- روش های اندازه گیری چابکی در تغییر مسیر حرکت بدن:
۱- آزمون دوی زیگزاگ.
۲- آزمون دوی مارپیچ.
۳- آزمون دوی رفت و برگشت.
۲-۲-۳-۵ تعادل: حفظ ثبات و پایداری بدن در وضعیّت ها و حالت های خاص را تعادل می نامند که می تواند به صورت ایستا و پویا باشد. نگهداری وضعیّت بدن در حالت ساکن به تعادل ایستا بستگی دارد.حفظ وضعیّت پایداری و تعادل بدن در حین انجام یک حرکت خاص به تعادل پویا مربوط می شود[۴۲].
الف)روش های اندازه گیری تعادل ایستا:
۱) آزمون ایستادن روی یک پا (آزمون لک لک).
۲) اجرای حرکت فرشته در ژیمناستیک.
۳) بالانس روی دست ها.
۴) بالانس سه پایه.
ب) روش های اندازه گیری تعادل پویا:
۱) راه رفتن روی چوب موازنه.
۲) راه رفتن روی طناب.
۲-۲-۴ تعاریف هوش هیجانی
هوش هیجانی، عبارت است از پردازش مناسب اطلاعاتی که بار هیجانی دارند و استفاده از آنها برای هدایت فعالیتهای شناختی مانند حل مساله و تمرکز انرژی روی رفتارهای لازم[۴۴]. بار- اُن هوش هیجانی را «یک دسته از توانائیها و مهارتهای غیر شناختی، که توانایی موفقیت فرد در مقابله با فشارها و اقتضاهای محیطی را افزایش می دهد»بیان کرده است[۴۵]. گلمن (۱۹۹۵) هوش هیجانی را از هوش بهر جدا کرده است. بنظر او هوش هیجانی، شیوه استفاده بهتر از هوش بهر را از طریق خود کنترلی، اشتیاق و پشتکار و خود انگیزی شکل می دهد[۴۶].
۲-۲-۴-۱ ماهیت هوش
مطالعه تفاوت های فردی با بررسی و سنجش هوش آغاز شد. اولین کسانی که در این زمینه به فعالیت پرداختند گالتون و کتل بودند، ولی وکسلر کارهای آنان را مورد انتقاد قرار داد و سیر جدیدی از فعالیتها شکل گرفت. وی در گزارش خود در سال ۱۹۴۳ نوشته است: کوشیده ام نشان دهم که علاوه بر عامل هوشی، عوامل غیر هوشی ویژه ای نیز وجود دارد که رفتار هوشمندانه را مشخص کند. در سال ۱۹۸۵ وکسلر هوش را یک مفهوم کلی تلقی کرد که شامل توانایی های فرد برای اقدام هدفمندانه و تفکر منطقی برخورد مؤثر با محیط است[۴۷].
۲-۲-۴-۲ انواع هوش
۱- هوش ثرندایک: ثرندایک (۱۹۲۰) سه دسته کلی از توانایی را متمایز کرد: هوش عینی، هوش انتزاعی، هوش اجتماعی.
ثرندایک هوش اجتماعی را یک هوش مستقل دانسته و چنین تعریف می کند ” توانایی درک افراد به منظور عملکرد وسیع در روابط انسانی“.
۲- هوش چندگانه گاردنر: گاردنر در سال (۱۹۸۳) در کتاب قالب های ذهن پیشنهاد می کند که تنها یک هوش وجود ندارد، بلکه یک سری از هوش های نسبتا مستقل و متمایز وجود دارند، او سپس نظریه هوش هشت گانه خود را مطرح می کند[۴۷].
۳- هوش واقعی پرکینز: از نظر پرکینز در ساختار هوش سه بعد اساسی وجود دارد.
الف : بعد عصبی: که در کارکرد سیستم عصبی افراد آشکار می شود.
ب : بعد تجربه ای: که ناشی از یادگیری و تجارب افراد در طی امورات زندگی و روزانه آنها است.
ج : بعد اندیشه ای: که به نقش حافظه و راهبردهای حل مسئله می تواند داشته باشد اشاره میکند.
۴ - هوش موفق اشتنبرگ: هوش موافق به توانایی سازش یافتگی با محیط های مختلف و شکل دهی و انتخاب آن برای دستیابی به اهداف شخصی یا جمعی گفته می شود و مستلزم درک فرد از نقاط ضعف و قوت خود به منظور استفاده مناسب از نقاط قوت و تقویت ضعف می باشد[۴۷].
۲-۲-۴-۳ هیجان و اجزاء آن
اصطلاح هیجان از ریشه لاتین emovere به معنی حرکت ، تحریک، حالت تنش یا تهییج مشتق شده است. کاربرد معاصر این اصطلاح کلا به دو نوع است:
اصطلاح پوششی برای تعداد نامعینی از حالات ذهنی، که وضعیت هستی شناسی هر یک با برچسبی که معنی آن با توافق ساده معین می گردد، تثبیت می گردد. این همان معنایی است که ضمن صحبت از عشق، ترس، نفرت، وحشت و غیره مورد نظر است.
بر چسبی برای زمینه ای از تحقیقات علمی که به جستجوی عوامل محیطی فیزیولوژیکی و شناختی مسئول این تجربیات ذهنی می پردازد[۴۷].
هیجان شامل حداقل چهار جزء زیر است :
جزء بیانی یا حرکتی
جزء ترکیبی
جزء تنظیمی
جزء تشخیصی یا پردازش
اولین جزء عبارت است از توانایی بیان هیجان ها از طریق حالت های صورت ، حرکات بدن و تن صدا و محتوای آن. نوزادان مجهز به اعمال ، حرکت و حالت هایی به دنیا می آیند که به اعتقاد ما منعکس کننده تجربه های هیجانی آنها است، مانند بسیاری از جنبه های رشد این حالت های بیان ها در طی زمان متمایز تر گشته و تصفیه می شوند
جزء دوم هیجان ها عبارت است از تشخیص و بازشناسی آگاهانه از هیجان، یا آنچه که اغلب احساس می نامیم. حالت های احساسی نتیجه آگاهی ما از علائمی است که از سیستم های اعصاب مرکزی می آید مثلا ضربان قلب، تغییرات شیمیایی در بدن و غیره