ترکیب گروه برای ایجاد روابط رهبر ـ عضو یا رابطه مربی با تیم: (بعنوان مثال، اختصاص مجدد مدیر یا برخی از کارمندان یک مجموعه ورزشی با مجموعه دیگر)
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
ساختار وظایف باتغییر دامنه قوانین و رویه ها در موقعیت وظیفه (بعنوان مثال اجازه دادن به مدیر برای تعیین نحوه مدیریت این مجموعه ورزشی بجای پیروی از قوانین ورویههای سخت)
قدرت یا اختیارات رهبر (به طور مثال، دادن مسولیت به مدیر برای ارزشیابی کارمندان و توصیه برای افزایش شایستگی ها) پس، موقعیت ورزش برای رهبر ممکن است مساعدترین وضعیت باشد. (صادق، سارا، ۱۳۸۷)
رابطه مربی با تیم: فیدلر معتقد است که ارتباطات شخصی بین مربی و اعضای تیم عامل مهمی در عملکرد تیمی است. همچنین مربیان تیمهای برنده از دید بازیکنان شان هم صحبتان خوب و معلمان موثر مهارت های ورزشی هستند. برعکس، اگر تیم به گونه ای پیوسته ببازد بازیکنان ممکن است از مربی خود دیدگاه مثبت نداشته باشند. (چالادورای، پاکیناتان، ۱۳۹۰)
ساختار وظایف: وظیفه مربی زمانی آسانتر است که تکلیف مورد نظر کاملا مشخص باشد. اما زمانی که به گروهی تکلیفی نامشخص داده شود، قدرت رهبر برای اثر گذاری به فعالیت گروه نسبتاً کمتر است.
قدرت رهبری: اعضای گروه های تکلیفگرا مانند تیمهای ورزشی، باید بدانند که نقش تصمیم گیری و نفوذ در رفتارها و نگرشهای اعضا متعلق به یک شخص، یعنی رهبر تیم است. تردید نیست که قدرت، ذات رهبری ورزشی است. الگوی مشروط فیدلر این ایده راتایید نمی کند که قدرترهبری بالاتر همیشه، یاحتی معمولا، بهتر است. (رمضانی نژاد، رحیم و حکیمی، ایمان ۱۳۹۰)
۱۰٫۸٫۲٫ نظریه های اقتضایی[۶۱]
ازآنجایی که نظریه های خصوصیات فردی رهبری در اغلب موارد مصداق پیدا نمیکردند و رهبران موفقی پیدا میشدند که فاقد خصوصیات برشمرده در نظریههای یادشده بودند، همچنین بهعلت آنکه نظریه های رفتار رهبری نیز فاقد انعطاف لازم بوده و در تمامی موارد پاسخگو نبودند، نظریهپردازان به نظریه هایی روی آوردند که آنها را «موقعیتی» یا «اقتضایی» نام نهادند. در این نظریه ها بر یک سبک یا شیوه رهبری تأکید نشده، بلکه اساساً انتخاب روش واحد در رهبری، غیرواقعی و غیرعملی دانسته شده است. در نظریههای موقعیتی و اقتضایی، بر اساس شرایط و به اقتضای موقعیتها شیوه مناسب و مطلوب رهبری تعیین میشود. نظریه های متفاوتی در این زمینه ارائه شده است که به برخی از آنها با تاکید بر محیطهای ورزشی اشاره میشود. (رابینز، ۱۳۷۸)
۱۱٫۸٫۲٫ الگوی اقتضایی فیدلر[۶۲] در ورزش
بر اساس نظر فیدلر (۱۹۶۷) دو عامل عمده، کارایی رهبر را تحت تأثیر قرار میدهد:
۱ ـ سبک رهبری با تاکید بر صفات شخصیتی
۲ ـ مطلوبیت موقعیت گروه (برد، ۱۳۷۰)
مسأله اصلی در این نظریه، تطبیق موقعیت رهبری با سبک رهبری بود. در این نظریه،
شیوه های رهبری در دو قطب انسانگرایی و وظیفه گرایی قرار دارد. فیدلر معتقد بود که خصیصههای مربیان، انعطافپذیر نیستند، از این روی، مربیان باید بهدنبال موقعیتی باشند که مناسب شخصیت آنان است. این دیدگاه یادآور می شود که بعضی از مربیان فقط در موقعیتهای خاصی، مؤثرند؛ درحالیکه در موقعیتهای متفاوت ناموفق هستند. از این منظر، رهبری مؤثر، وابسته به رهبری «درست» در مکان «درست» است. فیدلر برای تمایلات شخصی دو جهتگیری در نظر گرفت:
۱ ـ تمایلات شخصی به داشتن جهتگیری هیجانی ـ اجتماعی
۲ ـ جهتگیری وظیفهای.
او این خصیصه شخصیتی یا خصیصه رهبری را با پرسشنامه (LPC)[63] سنجید. دومین عامل در نظر فیدلر، مطلوبیت موقعیت گروه اشاره دارد که به مربی امکان اعمال قدرت و کنترل میدهد. این عامل خود نتیجه سه عامل دیگراست، شامل رابطه با اعضاء، ساخت وظیفه و قدرت و مقام. روابط اعضاء با رهبر به کیفیت روابط یا کنشهای متقابل رهبر و اعضای گروه مربوط است. این اعتقاد وجود دارد که مربی دوستداشتنی و مورد احترام بازیکنان، نیازی به قدرت رسمی ندارد (انشل، ۱۳۸۰) نگرشهای چنین فردی درمقایسه با نگرشهای مشابه رهبری که درمیان گروه خود پذیرفته نیست، اثر بیشتری بر عملکرد گروهی دارد. دومین عامل موقعیتی، میزان ساختمندی وظیفه است. وظیفه غالباً در موقعیتهای ورزشی سازمان یافته بوده و دارای هدفی روشن است (پیروزی)؛ اما اگر مربی برنامه هایی را که برای کسب موفقیت لازم است، طرحریزی نکند، ساخت وظیفه می تواند پایین بیاید. سرانجام سومین متغیر موردنظر فیدلر، جایگاه قدرت مربی است که میزان اقتدار مربی را نشان میدهد و به دو شاخه قوی و ضعیف تقسیم می شود. انشل در این مورد میگوید که گاهی صاحبان تیمهای ورزشی، در تصمیمهای گروهی برتر از مربی هستند و مسئولیت و کارایی تیم را غصب میکنند؛ اما اعضاء گروههایی که هدفمند و تکلیفگرا هستند، مانند تیمهای ورزشی، باید بدانند که نقش تصمیمگیری و نفوذ بر رفتارها و نگرشهای اعضاء، در انحصار یک شخص، یعنی رهبر (مربی) تیم است. از بین سه عامل فوق در مطلوبیت مبتنی بر موقعیت، مهمترین عامل کیفیت رابطه مربی و بازیکن و بی اهمیتترین قدرت مقام است. بدون توجه به یک رابطه گرم، صمیمی و اعتماد برانگیز بین مربی و بازیکنان، احتمال موفقیت ضعیف است. موقعیتها از «خیلی مساعد» به «مساعد» و «خیلی نامساعد» در جریان است. کارن در سال ۱۹۸۰ بیان کرد که مربی وظیفهگرا، در شرایط خیلی خوب یا خیلی ضعیف بهتر عمل میکند؛ درحالیکه مربی رابطه گرا، در موقعیتهای «نسبتاً مساعد»، مؤثرتر است. (اسوآهوا، ۱۳۷۲)
در سه تحقیق سعی شده نظریه مشروط فیدلر در محیط ورزشی آزمایش گردد. اینسیوگ[۶۴] (۱۹۷۴) با بهره گرفتن از ۴۳ تیم بسکتبال، سبک رهبری ۶۰ مربی را ارزیابی کرد. کارآیی گروهی براساس نتایج برد وباخت تیمی استنتاج شد. اینسیوگ براساس نظریه فیدلر چنین فرض کرد که نمرات از مقیاس (LPC) باید بهطور مثبت با نتیجه فعالیت در موقعیتهایی که ازلحاظ مطلوبیت در سطح متوسطی قرار دارند، ارتباط داشته باشند. همچنین باید نمرات (LPC) بهطور منفی با موقعیتهای بسیار مطلوب یا نامطلوب مرتبط باشند. یافتهها نشان دادند که ارتباط بهدست آمده درجهت پیشبینی قرار دارد؛ اما اهمیت آنها چنان اندک بود که نتوانستند مدل فیدلر را درمورد مسابقات تأیید کنند. دانیلسون (۱۹۷۶) با مطالعه ۴۰ مربی هاکی نوجوانان، پیشبینیهای فیدلر را به آزمون کشید و نتیجه گرفت که روش هیجانی اجتماعی (انسانگرایی) برای مربیگری، بدون توجه به مطلوب بودن شرایط، مطلوبترین روش برای موفقیت تیم است (برد، ۱۳۷۰) برد (۱۹۷۷) نظریه فیدلر را در تیمهای والیبال بررسی کرد و سطح رقابت نیز بهعنوان یکی از متغیرهای اثرگذار مورد توجه قرار گرفت. نتایج نشان داد که در بازیکنان بسیار ماهر، سبک مربیان تیمهای پیروز، سبک هیجانی ـ اجتماعی بوده و سبک مربیان تیمهای بازنده جهتگیری وظیفهای داشته است؛ اما این رابطه در بخش تیمهای کممهارتتر معکوس بود. «برد» چنین نتیجه گرفت که بازیکنان تیمهای بسیار ماهر بهطور کلی، خود، جهتگیری وظیفهای داشته، از این روی نیازی به دستورات مجدد مربی نداشتهاند. با ملاحظه بازیکنان کممهارتتر، شاید مربی کارآمد کسی باشد که آگاهانه آموزشها و بازخوردهایی را که موجب جلبِتوجه بازیکن به هدف پیروزی میشود، در اختیار بازیکنان قرار بدهد. (برد، ۱۳۷۰)
اگرچه اصل «نظریه همخوانی رهبری فیدلر» جذاب است، نیاز به بررسیِ ۱) کیفیات شخصیتی مربی و ۲) ماهیت موقعیت برای تعیین کردن رفتارها دارد. این نظریه یک مشکل اساسی دارد. بنابر اظهار کارن (۱۹۸۰) این مشکل، از ناتوانی محققان در طبقهبندی مناسب تمامی موقعیتهای مربیگری و از سه عاملی که در بالا بحث شد، ریشه میگیرد. کاکس[۶۵] (۱۹۹۰) پس از مطالعات خود بر روی نظریه فیدلر در ورزش چنین گفت: «نظریه اقتضایی فیدلر در محیطهای ورزشی کاربرد ندارد». همچنین این محقق در سال ۱۹۹۸ مطرح کرد با توجه به اینکه نظریه فیدلر بر ویژگیهای شخصیتی نسبتاً ثابت، تأکید بیشتری دارد، با بیشتر نظریه های اقتضایی متفاوت است. اجرای پژوهش بر اساس نظریه فیدلر مشکل است؛ مسأله اصلی این است که بدانیم آیا شخصیت مربی با موقعیت مناسب است یا نه؟ از سوی دیگر، تمرکز سایر نظریه های اقتضایی بر رفتارهای ویژه موقعیتی است، تا خصلتهای شخصیتی؛ بنابراین تحقیقات ورزشی در این زمینه این نظریه را کمتر حمایت میکند. (ماری، [۶۶] ۱۹۹۳)
۱۲٫۸٫۲٫ مدل چرخه عمر رهبری موقعیتی[۶۷]
تئوری موقعیتی مبتنی براین فرض است که سبکهای موثر رهبری وابسته به دو عامل یعنی سطح آمادگی یا بلوغ پیروان و الزامات موقعیتی میباشد. یک رهبر باید قادر به انطباق سبک رهبریش برای ارضای این اقتضائات باشد. آمادگی پیرو، حدی را نشان میدهد که زیر دستان، توانایی و تمایل را برای انجام کار دارند. در مطالعات دانشگاه میشیگان و اوهایو، رفتار کاری، دستورالعملی را ارائه کرده و رفتار رابطهای، به معنی حمایت عاطفی و انسانی از پیرو است. رهبر نوع رفتاری را ارائه می کند که با آمادگی پیروان برای انجام کارها مناسب باشد (فرهنگی و همکاران، ۱۳۸۴).
بنابرنظر هرسی و بلانچارد[۶۸] رفتار رهبر به مثابه تابعی از پختگی شرکت کنندگان در گروه تغییر مینماید. منظور از پختگی دراین نظریه ظرفیت تعیین اهداف مهم اما دست یافتنی، تمایل و توانایی پذیرش مسئولیت آموزش و یا تمرین یک گروه است. هرسی و بلانچارد این نظر را می دهند که از چنین طبقه بندی، میزان تاکید بر انجام یک رفتار وظایفهای یا یک رفتار رابطهای بر حسب سطح پختگی اعضای تیم متفاوت خواهد بود. با افزایش پختگی افراد، رهبران بطور منظم پاسخهای با جهت گیری وظیفه ای را کاهش داده و پاسخهای دارای جهت گیری رابطه ای را افزایش می دهند. بر طبق نظر ایشان، متعاقباً با رسیدن سطح مهارت ورزشکار به سطوح بالاتر، رفتارهای با جهت گیری وظیفه ای و رابطه ای کاهش مییابد (صادق، ۱۳۸۷).
هرسی و بلانچارد، چهار سبک رهبری متمایز را که تابعی از پختگی ورزشی میباشد بدین صورت بیان می کنند:
الف) سبک دستوری[۶۹](S 1)
برای موقعیتی که سطح آمادگی کارکنان کم و کارکنان ناتوان و بی تمایل باشند. در این موقعیت، پختگی ورزشکاران کم و جهت گیری وظیفه ای، با گفتن این موضوع به ورزشکار که چه کار را چگونه انجام دهد، تسهیل میگردد.
ب) سبک اقناعی(تشویقی)[۷۰] (s2)
برای موقعیتی که آمادگی کارکنان زیر متوسط است و افراد توان قبول مسئولیت ندارند. با افزایش پختگی، استراتژی متقاعد کردن می تواند انگیزش وظیفه ای و روابط مربی- ورزشکار را ارتقاء بخشد.
ج) سبک مشارکتی (حمایت)[۷۱] (S3)
برای موقعیتی که سطح آمادگی کارکنان بالای حد متوسط است و از توان کافی برای قبول مسئولیت برخوردارندولی سطح تمایل و اطمینان آنها پایین است. وقتی ورزشکاران به سطوح نسبتاً بالایی از مهارت برسندمربیبایدنقش مشارکت را اتخاذ نمایدکه در طی آن حمایت و تشویق از ورزشکار به عمل آمده و بازیکنان مشارکت بیشتری در اهداف و تشکیلات تیم پیدا می کنند.
د) سبک تفویضی [۷۲] (S4)
برای موقعیتی که سطح آمادگی کارکنان زیاد است و توان و تمایل آنها در حد مطلوب است. درورزشهایحرفه ای یا در موارددیگر مثل بازیهای المپیک که سطح مهارت ورزشکاران.
بسیار بالا است، هرسی و بلانچارد پیشنهاد می کنند استراتژی اصلی مربی باید این باشد که به طور عاقلانه قدرت و مسئولیت به ورزشکاران تفویض شود. نقشی ماندگار این مدل و دیگر مدلهای تئوری اقتضایی این پیام است که بهترین سبک رهبری برای تمام موقعیتها وجود ندارد. سبک رهبری وابسته به موقعیت پیروان است. رهبران موثر تغییرات و سبک شان را با اقتضائات موقعیتی و آمادگی پیروان منطبق می کنند (فرهنگی و همکاران، ۱۳۸۴).
شکل ۴٫۲٫ مدل رهبری فرضی هرسی و بلانچارد
۱۳٫۸٫۲٫ مدل چند بعدی رهبری در ورزش
در زمینه ورزش و مربیگری چالادورای و صالح (۱۹۸۰)[۷۳] برای رفتار رهبری (مربیگری) در موقعیتهای ورزشی پنج بعد را تعیین کردند. رفتار آموزش و تمرین، رفتار دموکراتیک، رفتار آمرانه، رفتار حمایت اجتماعی و رفتار بازخورد مثبت، این پنج بعد در جدول (۲ . ۱) تشریح شده اند (صادق، ۱۳۸۷).
رفتار آموزش و تمرین و رفتار بازخورد مثبت بازخورد مثبت به ترتیب به فرایند انجام وظیفه و میزان انجام آن مرتبط هستند. بعد حمایت اجتماعی با نیازهای اجتماعی اعضاء سر و کار دارد و رفتار دموکراتیک و آمرانه با این موضوع ارتباط دارد که تا چه حد رهبر به اعضاء در تصمیم گیری اجازه مشارکت میدهد. از آنجا که رهبری در محیطهای گروهی رخ میدهد که در آن هم رهبر و هم اعضاء قرار دارند، پژوهشگران تئوریهای مختلفی را ارائه کرده اند تا رفتارهای مشخصی را پیشنهاد کنند که در موقعیتهای مختلف مناسب هستند. مدل چند بعدی رهبری، ترکیبی از رهیافتهای وضعیتی مختلف رهبری را نشان میدهد. (مرادی، محمدرضا، ۱۳۸۳)
جدول۳٫۲٫ ابعاد رفتار رهبری در ورزش
الگوی چند بعدی رهبری (چالادورای ۱۹۷۸ و ۱۹۹۳) تلاشی در ترکیب و مغایرتهای تئوریهای رهبری است. اساس این مدل شکل (۲٫ ۱) بر سه حالت از رفتار رهبر، یعنی رفتار مورد لزوم، [۷۴] ترجیحی[۷۵] و واقعی، [۷۶] متمرکز، است. این مدل، متغیرهای اولیهای که تعیین کننده رفتارهای رهبری هستند بر اساس ویژگیهای اعضا[۷۷] ویژگیهای موقعیت[۷۸]، ویژگیهای رهبری[۷۹] تقسیم شده اند. پیامدها در این مدل عملکرد[۸۰] گروه و رضایتمندی[۸۱] است (۱۱). چالادورای (۱۹۹۳) نوع رفتار رهبری را مشخص کرده است که عبارتند از:
رفتار متقاضی:[۸۲] رفتاری است که موقعیت، مانند نوع ورزش یا هدفی که باید به آن رسید، آن را اقتضامی کند.
رفتار واقعی:[۸۳] آن چیزی است که عملا رهبر انجام میدهد و به ویژگیهای او مانند، تجربه بستگی دارد.
رفتار ترجیح:[۸۴] رفتاری است که ورزشکاران از مربی انتظار دارند و به ویژگیهای او مانند توانایی، شخصیت، سطح مهارت و جز آنها و نیز دیگر ضروریتهای موقعیت بستگی دارد (لاوسن، رابرت بی، شن زنگ، ۱۳۸۱) بر طبق این مدل، پیامد مناسب عملکرد عالی و رضایت بالای ورزشکاران وقتی رخ میدهد که بین این سه جنبه رابطه هم ترازی وجود داشته باشد. در این مدل پیشنهاد می شود هرگاه مربی محیط مناسبی را فراهم نماید و علایق ورزشکاران را در نظر بگیرد، عملکرد تیمی و انفرادی و همچنین رضایتمندی ورزشکاران به بالاترین سطح خود میرسد. ضمناً، مدل چلادوری بر رابطه متقابل بین رفتار مربی، عملکرد و رضایتمندی ورزشکاران تأکید می کند. طبق این مدل رفتار واقعی مربی از رضایتمندی و عملکرد ورزشکاران تأثیر بسیار زیادی میپذیرد. بطور کلی، هر سه بخش این مدل بر یکدیگر تأثیرگذار هستند. (ریمر، هارلود، تون، کتی، ۲۰۰۱) بنا به نظر چالادورای، اگر هر ۳ رفتار رهبر با هم همخوان باشند، رضایت اعضا و عملکرد عالی به دست خواهد آمد. به عبارت دیگر اگر مربی آنچه را که شرایط اقتضا می کند، انجام دهد و همان چیزی را که ورزشکار میخواهد را مربی انجام دهد، و رهبری ناکارآمد خواهد بود (وودز، باربارا، ۱۳۸۵).
شکل ۵٫۲ مدل چند بعدی رهبری در ورزش
در نتیجه خواسته ها و محدودیتهای که از سوی موقعیت تحمیل می شود، ترجیحات اعضای تحت مسولیت و خصوصیات شخصی رهبر، رفتار واقعی او را تحت تاثیر قرار می دهند. خصوصیات مهم رهبری شامل، توانایی، دانش، تجربه و شخصیت میباشد. برخی از نظریه پردازان نظیر فیدلر چنین اظهار داشتند که شخصیت رهبر از همه این عوامل موثرتر است. پیامد ناشی از الگوی چند بعدی رهبری عبارتند از عملکرد و رضایتمندی. در الگوی چند بعدی این گونه فرض شده است که رهبر باید آن قدر انعطاف پذیر باشد که رفتارش را مطابق با شرایط متغیر، تغییر دهد. این دیدگاه با موقعیتی که دانشمندان و محققان دیگر انجام داده بودند مطابقت دارد. اگر یک رهبر بفهمد که رفتارش در افزایش عملکرد کار گروه تاثیری نداشته است. مسلما رفتار واقعیاش را تغییر میدهد تا بهرهوری را افزایش دهد. به همین شکل وقتی میفهمد رضایت کمی بین اعضا گروه وجود دارد، برای کسب رضایت آنها شیوهاش را تغییر می دهند (چالادورای، پاکیناتان، ۱۳۹۰).
مدل چلادوری چهارچوبی را برای درک عواملی فراهم می کند که میتوانند در تعیین رفتار رهبر مربی مؤثر باشد. به اعتقاد او رفتارهای مربی رفتار مورد لزوم، ترجیحی و واقعی متأثر از سه متغیر اصلی میباشند که این متغیرها، ویژگیهای رهبر، ویژگیهای موقعیتی و ویژگیهای اعضاء میباشند. ویژگیهای رهبر مانند سن، جنسیت، تجربه، شخصیت و غیره) ویژگیهای موقعیتی (مانند شرایط سازماندهی گروه و تیم، امتیازات تیم و غیره (همچنین ویژگیهای اعضاء) مانند سن، سطح مهارت، فرهنگ و شخصی بر هر سه نوع رفتار مربی یعنی، رفتار مورد لزوم، رفتار ترجیحی و رفتار واقعی اثرگذار هستند و در کل نقش تعیین کنندهای را بر عملکرد ورضایتمندی ورزشکاران ایفا می کنند. در دهه بعد از انتشار مدل چلادوری، تحقیقات زیادی برای بررسی و آزمایش فرضیه های موجود در این نظریه انجام گرفت. این بررسیها از فرآیندهای ارتباطی بین متغیرهای مدل وی حمایت نمودند و این مدل را تأیید کردند. (ریمر، هارلود، تون، کتی، ۲۰۰۱) برخلاف حمایتهای عمومی، برخی منتقدان محدودیت هایی را برای این مدل قائل شده اند. اولین محدودیت این نظریه این است که در این مدل فقط بر روی دو پیامد ناشی از رفتار مربی یعنی عملکرد تیمی و رضایتمندی ورزشکاران تأکید شده است. همچنین از متغیرهای اثرگذار ورزشکاران بر رفتار مربی مانند رفتار اخلاقی، همکاری بین فردی، اصرار، پافشاری و احساس شادی ادراک از خود و واکنشهای متقابل چشم پوشی شده است. ضمناً در مدل چلادوری، فرآیندی را که رفتار مربی بر ورزشکار تأثیر میپذیرد، مورد توجه قرار نداده است. (خلج، گیلدا، ۱۳۸۹) سرانجام، اگرچه در این مدل تعدادی از متغیرهای اثرگذار بر رفتار مربی مشخص شده است، اما تقدم و اهمیت اثرگذاری این متغیرها مشخص نشده است. بطور خلاصه مدل چالادوری اطلاعات و رهنمودهایی را در رابطه با رفتار مربی و تأثیر آن بر عملکرد و رضایتمندی ورزشکاران فراهم آورده است، اما با این حال محدودیت هایی نیز دارد (ریمر، هارلود، تون، کتی، ۲۰۰۱) دومین مدل کارآمدی سبکهای رهبری مربیان توسط هورن در سال ( ۲۰۰۲ ) طراحی شد. مدل هورن پیچیدهتر از مدل چلادوری میباشد. زیرا مدل هورن نه فقط تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم رفتار مربی را شناسایی می کند، بلکه جزئیات بیشتری را در مورد فرایند پیچیده تأثیر متقابل بین ورزشکار و مربی رفتاری، شناختی فراهم کرده است. این مدل شکل(۶٫۲) به سه بخش تقسیم شده است. در بخش اول عوامل تأثیرگذار بر رفتار مربی تشریح شده است. زمینه فرهنگی-اجتماعی، جو سازمانی و خصوصیات شخصی مربیان، متغیرهایی هستند که بر رفتار مربیان تأثیر گذارند. در مدل هورن، این سه متغیر از طریق عواملی مانند انتظارات، ارزشها، عقاید و اهداف مربیان بر رفتار آنان اثر میگذارند. بنابراین، هر سه متغیر زمینه فرهنگی- اجتماعی[۸۵]، جو سازمانی[۸۶] و خصوصیات شخصی مربیان[۸۷] بر انتظارات، ارزشها، عقاید و اهداف مربیان و در نتیجه رفتار مربیان تأثیر گذارند(محسنی، ۱۳۷۳).
بخش دوم مدل هورن، تأثیر رفتار مربی بر عملکرد و رضایتمندی ورزشکاران را نشان میدهدکه این تأثیر به صورت مستقیم و غیرمستقیم وجود دارد. نهایتاً رفتار مربیان بر عملکرد و رفتار بازیکنان اثر می گذارد و بین رفتار مربی در زمینه تمرین و رقابت بازخورد، تقویت و غیره را عملکرد و رفتار ورزشکاران رابطه مستقیمی وجود دارد. به علاوه رفتار مربی می تواند به صورت غیرمستقیم بر عملکرد رفتار ورزشکاران تأثیر داشته باشد که این تأثیر غیرمستقیم در نتیجه ادراک ورزشکاران از رفتار مربیان شان میباشد. این ادراک از رفتار مربی با ادراک ورزشکاران از خود، عقاید، نگرش و انگیزش آنها بر عملکرد و رفتارشان به طور غیرمستقیم تأثیر می گذارد بر طبق این مدل، هر ورزشکار رفتار مربی را به گونه ای مختلف تفسیر و درک می کند و این ادراک بر عملکرد و رفتار آنها تأثیر خواهد گذاشت. (هورن، کارون، ۱۹۸۵)
در بخش سوم مدل هورن، [۸۸] روابط غیر مستقیم بین رفتار مربی و عملکرد ورزشکاران بیشتر بررسی شده است. چون شناسایی کارآمدی مربیان با در نظر گرفتن دو متغیر موقعیتی و مرزی بطور جداگانه لازم است. هر ورزشکار نه فقط از رفتار مربی خود برداشت و تفسیر خاصی دارد، بلکه میزان کارآمدی انواع مختلف رفتار مربیگری با توجه به نوع ورزش (سطح مهارت، سن و غیره) و متغیرهای شخصی ورزشکاران تغییر می کند. همان طور که مدل نشان میدهد، ادراک ورزشکاران از رفتار مربیان تحت تأثیر متغیرهای زمینه فرهنگی - اجتماعی، جو سازمانی و خصوصیات شخصی رهبر میباشد. در بازنگری تحقیقات مربوط به کارآمدی مربیان، هورن مطالعات بسیار زیادی را برای گسترش مدل انجام داد بنابراین میتوان از آنها برای حمایت از فرضیه های مرتبط با مدل کاری استفاده کرد. (هورن، تی و اس ۱۹۹۲)
شکل ۶٫۲: مدل کارآمدی سبکهای رهبری مدیران
اسمول و اسمیت نیز یک مدل موقعیتی در زمینه رفتار مربیان ارائه کردند که برای موقعیتها و شرایط ویژه است. مثلا ممکن است در یک موقعیت، درک مربی از انگیزش بازیکنان بر رفتار مربی بیشترین تاثیر را داشته باشد و در موقعیت، دیگری تفاوت فردی بازیکنان یا سایر متغییرهای موقعیتی مانندسطح رقابت برنوع رفتار و سبک مربیگری تاثیر گذار باشد. (شکل ۲ . ۶)
تفاوت فردی ورزشکاران به سن، جنسیت، انگیزه، اضطراب، اعتماد به نفس و درک آنها از مربیان بستگی دارد و متغیرها یا عوامل موقعیتی نیز به ماهیت ورزش، سطح رقابت، انسجام تیمی، پیشرفت تیم مربوط می شود. اسمول و اسمیت[۸۹] به همراه هانت، سیستم ارزیابی رفتار مربیگری (CBAS)[90] را ابداع کردند در این ابزار رفتارهای مربی به دو بخش اساسی رفتارهای خودجوش و رفتارهای واکنشی تقسیم شده است. رفتارهای خودجوش از طرف مربی آغاز می شود و پاسخ یا عکس العملی به رفتار بازیکن نیست. رفتارهای خودجوش نیز دو نوع رفتارهای مربوط بهبازی و رفتارهای غیر مرتبط به بازی را شامل می شود. در صورتی که رفتارهای واکنشی مربی پس از رفتارهای بازیکنان روی م یدهد: پس از رفتارهای غلط بازیکنان، پس از عملکرد یا اجرای خوب یا بد بازیکنان(رمضانی نژاد، حکیمی، ۱۳۹۰).
تحقیقات اسمول و اسمیت نشان میدهد که رفتارهای حمایتی مربیان مانند تقویت مثبت و تشویق مشروط و دوستی اعضای تیم را تسهیل می کند و برعکس. رفتارهای منفی مانند تنبیه و انتقاد نتایج مثبتی را به دنبال ندارد. این دو محقق همچنین برنامه اثربخشی مربی[۹۱] (CET) را نیز طراحی کردند. هدف این برنامه آموزش تیم سازی به مربیان است تا با تیم سازی، جو مثبت، رضایت اعضائ تیم و جذابیت تیم برای بازیکنان فراهم گردد. (رمضانی نژاد، رحیم وهمکاران ۱۳۸۱)