-
-
- تلاش برای برگرداند مسلمانان از دین و آیین اسلام :( و لا یزالون یقتلونکم حتی یردوکم عن دینکم آن استطعوا ) .[۳۹۷]«با شما مسلمین کارزار کنند تا آنکه بتوانند شما را از دین خود برگردانند »ماده و هیئت «لا یزالون » بر استمرار دلالت می کند و آیه بدین معناست که آنان پیوسته با شما می جنگند تا شما را از دینتان برگردانند . تلاش انان تنها تهاجم فرهنگی نیست.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
-
این تلاش فرهنگی و جنگی به مشرکان اختصاص ندارد، بلکه اهل کتاب نیز چنین اند :( ود کثیر من اهل الکتب لو یردونکم من بعد ایمنکم کفارا) [۳۹۸] «بسیاری از اهل کتاب آرزو و میل دارند که از ایمان شما را به کفر برگردانند»
- اهتمام برای قطع ریشه اسلام و خاموش کردن چراغ دین :( یریدون ان یطفؤا نور الله بافواههم و یأبی الله الا أن یتم نوره و لو کره الکفرون * هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون ) .[۳۹۹]«(کافران ) می خواهند که نور خدا را به نفس تیره و گفتار جاهلانه خود خاموش کنند و خدا نگذارد تا آنکه نور خدا در منتهای ظهور و حد اعلاء کمال برساند هرچند کافران ناراضی باشند * اوست خدائی که رسول خدا(ص) را با دین حق به هدایت فرستاد تا بر همه ادیان عالم تسلط و برتری دهد هرچند مشرکان و کافران ناراضی باشند.»
این نور همان [ رسالت، نبوت و قرآن کریم ] است که در معرفی آن ها می فرماید :( قد جاءکم من الله نور و کتب مبین ) .[۴۰۰] «همانا از جانب خدا برای هدایت شما نوری عظیم و کتابی به حقانیت آشکار آمد.»
عداوت اصلی کافران با خدا و رسولان و سفیران او بود:( من کان عدوا لله و ملئکته و رسله و جبریل و میکل فان الله عدو للکفرین ) [۴۰۱] «هر کس با خدا و فرشتگان و پیغمبران او و جبرئیل و میکائیل دشمن است و خداوند هم دشمن کافران است». و امید داشتند بتوانند نام آن ها را محو کنند، از این رو به تحریف و اضمحلال توحید، نبوت و اصل دین اهتمام می ورزیدند؛ لیکن همزمان با نزول آیه مورد بحث که سرفصل برهه زمانی خاص گردید، این امید نامیمون به یأس بدل شد :( الیوم یئس الذین کفروا من دینکم )][۴۰۲]
تهدید بزرگ کفران نعمت ولایت
[پس از اخبار از نا امیدی همه کافران بشارت می دهدکه دیگر کاری از آنان ساخته نیست، پس ترسیدن از نیرنگ آنان دلیل ندارد :( فلا تخشوهم ) ولی ترسیدن از ذات اقدس الهی امری معقول و لازم است :( و اخشون ) ، بلکه چون خشیت، همواره با نوعی معرفت همراه است . هرچه علم بیشتر باشد، خشیت نیز بیشتر خواهد بود :( انما یخشی الله من عباده العلمؤا ) .[۴۰۳]
بر این اساس، انبیا و اولیای الهی، چون جز خدا چیزی را به شکل مستقل اثر گذار نمی دانند، از غیر او خشیتی ندارند:( یخشونه و لا یخشون احدا الا الله ) [۴۰۴] «از خدا می ترسند و از هیچکس جز خدا نمی ترسند ، به هر روی، ترس از خدا همیشه واجب است و چون در آیه مورد بحث در پی نهی ترس از دیگران فرمود که از من بترسید که در واقع نوعی اضراب است، خشیتی ویژه و مخصوص مراد است ؛ یعنی باید تنها از او ترسید، زیرا با بخشیدن چنین نعمت بزرگی، آرامش را برایتان تأمین و موجبات نا امیدی کافران را فراهم کرده است. پس باید از گرفتار شدن در دام کفران نعمت ولایت اوصیا و جانشینان معصوم پیامبر(ص) و نپذیرفتن سرپرستی آنان، نگران بود، چون با کفران نعمت دشمن طمع می کند و به فکر نابودی اسلام و براندازی نظام اسلامی می افتد، هرچند خدای سبحان پاسداری از دینش را بر عهده افراد لایق دیگر می سپارد :( و أن تتولوا یستبدل قوما غیرکم ثم لا یکونوا امثلکم ) .[۴۰۵] «اگر شما روی بگردانید خدا قومی غیر شما که مانند شما بخیل نیستند بجای شما پدید آرد.»
در آیه مورد بحث نیز چون خطر نفاق و دورویی در مسئله ولایت زمینه داشت، با تهدید فرمود که از من بترسید، وگرنه ترسیدن از دشمن نا امید معنا ندارد، از این رو می توان گفت قرآن درباره کمتر موضوعی مانند ولایت اهتمام جدی نموده و به مخالفت آن تهدید کرده است.][۴۰۶]
نهی ارشادی
[نهی( فلا تخشوهم ) ارشادی و امر( اخشون ) مولوی است، زیرا امر یا نهی مولوی زمینه می خواهد، در حالی که بعد از آن حادثه بزرگ و نا امیدی دشمنان از براندازی دین الهی و خاموش کردن این چراغ نورانی، خطری از جانب آن ها نیست تا ترس آورد و زمینه نهی مولوی خدای سبحان گردد. این قرینه داخلی آیه بر قاعده وحدت سیاق که اقتضا دارد هر دو نهی و امر مزبور مولوی یا ارشادی باشند، حاکم است.
اگر این قرینه داخلی نباشد، هر دو نهی و امر را مولوی و ترسیدن از کافران را حرام و از خدا ترسیدن را واجب می دانستیم، همان گونه که در آیه( فلا تخافوهم و خافون أن کنتم مومنین ) [۴۰۷] «شما مسلمانان از او نترسید و از من بترسید » و آیه( فلا تخشوا الناس و اخشون ) [۴۰۸] هر دو نهی و امر وارد در آن، مولوی است .][۴۰۹]
علت نا امیدی کافران
[دو جمله( الیوم یئس …) و(الیوم اکملت …) با جملات پیشین و پسین آیه مورد بحث پیوندی ندارند؛ ولی با یکدیگر ارتباط و هماهنگی دارند، چنان که تمام مفسران نیز این دو جمله را مرتبط با یکدیگر دانسته و بر این اساس آیه را تفسیر کرده اند.
بر پایه پیوند دو جمله مزبور، دو واژه «الیوم » اشاره به یک روز است و جمله دوم، دلیل جمله اوّل است ؛ یعنی علت نا امیدی کافران از این دین همان کامل شدن آن است.][۴۱۰]
دلیل تقدیم کلمه(الیوم)
[با آنکه ظرف یا «مفعولٌ فیه » متعلق به فعل را بعد از فعل آن ذکر می کنند، برای نشان دادن اهمیت، «الیوم » را مقدم قرار داد، درنتیجه معنا چنین می شود که «امروز همان روزی است که ….»
سرّ این اهتمام آن است که وقتی واقعۀ مهمی رخ می دهد، زمان و زمین آن نیز دارای احترام و اهمیت می شود، از این رو آن زمان و مکان در آغاز کلام ذکر می گردد، چنان که پیغمبر اکرم(ص) آیه مهم را در ابتدای سوره می گذارد تا نصب العین باشد : و کان إذا أعجبته آیات جعلهن صدر السوره .[۴۱۱] البته این کار از دستور الهی کشف می کند.][۴۱۲]
اشاره به ولایت در قالب جمله ای معترضه
[صدر و ذیل آیه مورد بحث در صدد بیان حکم فقهی تحریم برخی خوردنی هاست و وسط آن درباره مطلبی کلامی است که در قالب جمله ای معترضه آمده گاهی صدر آیه درباره مطلبی و ذیل آن در مورد مسئله ای دیگر است ؛ مثلا صدر آیه( یوسف اعرض عن هذا و استغفری لذنبک انک کنت من الخاطئین) .[۴۱۳] «یوسف را گفت ای پسر از این در گذر و زن را گفت از گناه خود توبه کن تو سخت از خطاکاران گردیدی»
خطاب عزیز مصر به یوسف(ع) و ذیل آن خطاب او به همسرش را نقل کرده است.
از سوی دیگر، زمانی دو آیه از نظر شماره، جدا از یکدیگرند؛ اما آیه دوم پیوسته به آیه اول است ؛ مانند جمله( فی الدنیا و الاخره) [۴۱۴] که دنباله آیه( یسئلونک عن الخمر و المیسر … کذلک یبین الله لکم الأیت لعلکم تتفکرون ) [۴۱۵] «ای پیامبر از تو از حکم شراب و قمار می پرسند …. بدین روشنی آیات خود را برای شما بیان کند تا تفکر کنید ». است، چون متعلق تفکراست.
بر این اساس، نه دو آیه بودن دلیل می شود که آن ها از هم جدایند و نه یک آیه بودن نشان پیوستگی مطالب آن با یکدیگر است . نه یک آیه بودن دلیل وحدت نزول همه فقرات آن است و نه متعدد بودن آیات بر تعدد نزول دلالت دارد . البته اصل اولی وحدت سیاق محفوظ است .
دلیل معترضه بودن جمله( الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلم دینا) و عدم ارتباط آن با صدر و ذیل، نکاتی است مانند :
یک. نه تنها بیان چند حکم فرعی ـ هرچند جدید و مهم ـ کافران را نا امید نمی کند، بلکه بیان همه فروعات فقهی و حتی نزول قرآن نیز نمی تواند مایۀ یأس آن ها شود، چون احکام قرآن را اسطوره می دانستند و می گفتند :( لو نشاء لقلنا مثل هذا ان هذا الا اساطیر الاولین ) [۴۱۶] «اگر ما می خواستیم مانند آن می گفتیم که چیزی جز سخنان افسانه پیشینیان نیست ». در حالی که آیه مورد بحث حادثه ای را گزارش می کند که مایۀ یأس دشمنان شده است.
دو. لازم این مطلب که با بیان این احکام، دین کامل شده باشد آن است که بعد از آن هیچ حکمی نازل نشده باشد، در حالیکه پیامبر اکرم(ص) بیش از دو ماه پس از نزول این آیه زنده بود و در آن روزها آیات و احکامی نازل شدند.
سه. شأن نزول های نقل شده، ناظر به خصوص بخش کلامی آیه است نه همه آن، از این رو بسیاری از علمای اهل سنت این شأن نزول ها را با صدر آیه بی ارتباط می دانند و فقط برخی از آن ها مجموع آیه را با هم مرتبط دانسته اند ؛ مثلا همه بحث های تفسیری قرطبی بر محور احکام فقهی دور می زند [۴۱۷] و زمخشری می گوید :مراد این است که کافران از بازگشت مسلمانان به مرده خوری، خونخوری، خوکخوری و … نا امید شدند ! [۴۱۸] روشن است که کافران فقط در طمع آن ها به ستیز با خصوص نماز و روزه مسلمانان منحصر نمی شد، با اینکه نماز و روزه از ارکان اساسی دین است و مشرکان هنگام ندای نماز، آن را استهزا می کردند :( و اذا نادیتم الی الصلوه اتخذوها هزوا و لعبا ) .[۴۱۹] «و چون شما ندای نماز بلند کنید انرا مسخره و بازی فرض کنند» طمع اصلی آنان برگرداندن مردم از اصل دین بود :( و لا یزالون یقتلونکم حتی یردوکم عن دینکم ان استطعوا) .[۴۲۰] «کافران پیوسته با شما مسلمین کارزار کنند تا آنکه بتوانند شما را از دین خود برگردانند ».
چهار. اگر واقعا تحریم مردار، خون و … مایۀ یأس دشمن و تکمیل دین می بود، باید این جمله معترضه همراه با آیات مشابه نیز نازل می شد ؛ به ویژه آنکه آیه کنونی به زعم آنان حکم جدیدی را در بر ندارد.
درباره انگیزه گنجاندن بخش کلامی آیه یعنی دو جمله( الیوم یئس ..) و( الیوم اکملت … ) در وسط این آیه چند احتمال هست:
- نزول آیه به همین ترتیب فعلی بوده است، چنان که ظاهر قرآن کریم همین را اقتضا می کند و در این صورت، محتوای کلامی آن جمله معترضه ای است که گوینده آن بر اثر اهتمام بدان با قصد معترضه بودن در وسط کلام آورده است.
- برای مصون بودن این محتوای کلامی از افزایش یا کاهش و حفظ آن از تحریف و دستبرد بدخواهان به گونه مستقل ذکر نشد بلکه در اثنای مطلب غیر کلامی قرار گرفت.
- هدف برجسته ساختن و جلب توجه کردن است، چنان که در گذشته کلمه( و لیتلطف ) [۴۲۱]را که وسط قرآن کریم است بزرگ تر می نوشتند ؛ یا جمله( و المقیمین الصلوه ) [۴۲۲]به صورت نصبی یا جرّی آمده است ـ در حالی که طبق قواعد ادبی می باید به شکل رفعی( و المقیمون ) می آمد ـکه به نظر می رسد جز برجسته کردن وصف «اقامه صلاه » در بین سایر اوصاف مقصود دیگری نباشد.
در آیه مورد بحث نیز دو جمله معترضه در وسط آیه ای که هیچ ارتباطی با مضمون فقهی آن ندارد نگاه ها را به خود جلب می کند؛ به ویژه آنکه مضمون صدر و ذیل این آیه، نزدیک با همین الفاظ و کلمات، سه بار قبل از آن نیز نازل شده بود.][۴۲۳]
بخش پنجم
نقد و بررسی اشکالات اهل سنت بر آیات تبلیغ و اکمال
فصل اول : نقد وبررسی اشکالات وارد بر آیه تبلیغ
۱٫ اختصاص آیه تبلیغ به اهل کتاب
به باور گروهی از مفسران اهل تسنن این آیه با آیات پیشین پیوند دارد، زیرا آیات قبلی درباره نهی از قوم یهود و نصاراست، و اکنون مسلمانان باید از تولی آنها پرهیز کنند و بیزاری جویند. [۴۲۴]
فخر رازی ده احتمال را به عنوان شأن نزول ذکر کرده و وجه دهم را جریان غدیر خم و ولایت امیرمؤمنان(ع) بیان کرده، ولی آیه را مربوط به آیات گذشته و یهودیان دانسته است.[۴۲۵]
او در جائی دیگر این چنین می نویسد :
«روایات در این باره اگرچه فراوانند، لیکن شایسته تر و بهتر آن که گفته شود :خداوند متعال رسول گرامی اسلام(ص) را از نقشه های فریبنده یهود و نصاری ایمن داشت و به وی فرمان داد به هیچ کوتاهی و ترس، آشکارا به تبلیغ دین بپردازد دو دلیل انتخاب این تفسیر برای آیه کریمه آن است که شمار بسیاری از آیات قبل و بعد درباره یهودیان و مسیحیان می باشد و نمی توان این آیه شریفه را از محتوا و بیان قبل و بعد جدا ساخت»[۴۲۶]
نویسنده تفسیر المنار در شرح و توضیح آیه تبلیغ نوشته است :
«انچه از ظاهر آیه کریمه به ذهن می رسد و در تفاسیر روایی گفته شده، آن است که این بیان الهی دستوری به رسول گرامی اسلام(ص) در ارتباط با تبلیغ احکام دینی توسط عموم مسلمانان است و اگر این مطلب را بپذیریم، احتمال می رود مخاطبان این تبلیغ تنها اهل کتاب( یهود و نصاری ) باشند و گویا خدای متعال چنین فرموده است :(یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک فی شأن اهل الکتاب) [۴۲۷]
نقد و بررسی :
[ این احتمال که آیه مورد بحث درباره ابلاغ آیه شریفه «لاتتخذوا الیهود و النصری اولیاء »[۴۲۸]باشد، دارای لوازمی است که پذیرش آن ممکن نیست، زیرا از جمله آن لوازم این است که به پیامبر(ص) بگوید : «از یهود نترس » در حالی که طبق بیان قبلی در زمان نزول این آیه یهودیان ـ همچون بنی نضیر، بنی قینقاع، بنی قریظه و یهود خبیرـ همگی قلع و قمع شده و شکست خورده و هراسان بودند و مجالی برای ترس از آن ها وجود نداشت.
از آیات سوره «حشر» بر می آید که پیروزی بی سابقه اسلام سبب کوچ کردن یهودیان مقتدر از مدینه بود، بنابراین با استیلای اسلام در حجاز و تصدی رهبری جامعه به وسیله منصوبان الهی، مجالی برای هراس فعلی یا آینده از یهود نبود.
خلاصه آنکه چگونه رسول اکرم(ص) در زمان ضعف و نابودی قدرت یهود از ابلاغ مطلبی نه چندان دشوار بهراسد و حال آنکه در زمان اقتدار آنان تعبیرهای تندتر از مضمون آیه یاد شده را بدون هراس به آن ها ابلاغ کرده بود، مانند :«کونوا قرده خاسئین » [۴۲۹]، «کما لعنا اصحاب السبت »[۴۳۰]، «ضربت علیهم الذله و المسکنه »[۴۳۱] ][۴۳۲]