در این حوزه انتظارات فرد از خودش و محیط را در مورد امکان جدا شدن، مستقل شدن، بقا و عملکرد موفقیت آمیز دربرمی گیرد. افراط و تفریط در حمایت از کودک منجر به بروز مشکلاتی در حوزه خودگردانی می شود. والدین این گروه از بیماران اغلب به اعتماد به نفس کودک خود لطمه می زنند و در تقویت عملکرد ماهرانه او در خارج از خانه موفق نیستند. در نتیجه این بیماران نمی توانند هویت مستقلی در مورد خودشان بدست بیاورند و نمی توانند زندگیشان را بدون دریافت کمک های بی شائبه دیگران اداره کنند. نمی توانند برای خودشان اهداف مشخصی درنظر بگیرند و در مهارت های مورد نیاز تبحر پیدا کنند لذا از نظر کارایی و کفایت در دوران بزرگسالی، مثل یک کودک کم سن و سال عمل می کنند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
خودگردانی یعنی توانایی فرد برای جدا شدن از خانواده و عملکرد مستقل. این توانایی در مقایسه با افراد هم سن و سال سنجیده می شود. خانواده های اصلی آن ها معمولاً وابستگی / بی کفایتی، آسیب پذیری نسبت به ضرر یا بیماری، خود تحول نیافته/ گرفتار، شکست هستند.
بیمارانی که طرح واره وابستگی/ بی کفایتی[۶۱] دارند، این بیماران احساس می کنند بدون کمک جدی دیگران نمی توانند از عهده مسولیت های روزمره شان برآیند(مثل حل مشکلات روزانه، تصمیم گیری صحیح) این طرحواره اغلب خودش را به شکل منفعل بودن و درماندگی افراطی نشان می دهد.
بیمارانی که طرح واره آسیب پذیری نسبت به ضرر یا بیماری دارند، ترس افراطی از وقوع فاجعه ای نزدیک دارند و شدیدا می ترسند نتوانند با آن مقابله کنند. معمولاً این افراد از چنین فجایعی می ترسند:
حوادث پزشکی(مانند بروز حملات قلبی،ابتلا به بیماری ایدز).
وقایع هیجانی(مانند دیوانه شدن، از دست دادن کنترل).
حوادث محیطی(مانند وقوع تصادف،جنایت،بلایای طبیعی).
بیمارانی که طرح واره خود تحول یافته / گرفتار[۶۲] دارند، اغلب در خصوص ارتباطشان با یکی یا چند نفر از افراد مهم زندگیشان(اغلب والدین)، بیش از حد اشتغال ذهنی دارند و به همین دلیل، فردیت و رشد اجتماعی بیماران به آن ها وابسته است. غالباً فردی که دچار طرح واره گرفتاری است بدون حمایت دیگری قادر به ادامه زندگی نیست و نمی تواند شاد زندگی کند. بیمارانی که طرح واره شکست دارند، معتقدند بدون شکست در دستیابی به حد معمول پیشرفت شکست خواهند خورد ودر مقایسه با همسن و سالانشان، بسیار بی کفایت اند. افرادی که این طرح واره را دارند اغلب خودشان را کم هوش، بی استعداد یا ناموفق می دانند.
حوزۀ سوم: محدودیت های مختل[۶۳]
طرح واره های این حوزه نمایانگر نقص در مسولیت ها و محدودیت های فردی برای خود از قبیل
مسولیت پذیری نسبت به دیگران یا جهت گیری نسبت به اهداف بلند مدت زندگی می باشد. بیماران این طرح واره ها اغلب، خودخواه، لوس، بی مسولیت یا خودشیفته به نظر می رسند، و معمولا ًدر خانواده های خیلی سهل انگار و بیش از حد مهربان بوده اند. این طرح واره منجر به مشکلات روابط با رعایت حقوق دیگران و همکاران با دیگران، تعهد یا هدف گزینی و رسیدن به اهداف واقع بینانه می شود.
بیمارانی که طرح واره هایشان در این حوزه قرار دارد، محدودیت های درونی آن ها در خصوص احترام متقابل و خویشتن داری به اندازۀ کافی رشد نکرده است. آن ها ممکن است در خصوص احترام به حقوق دیگران، همکاری کردن، متعهد بودن یا دستیابی به اهداف بلند مدت مشکل داشته باشند. خانواده های اصلی آن ها معمولاً استحقاق/ بزرگ منشی، خویشتن داری/ خودانظباطی ناکافی هستند.
بیمارانی که استحقاق/ بزرگ منشی[۶۴] دارند خودشان را یک سر و گردن بالاتر از دیگران می دانند و در نتیجه حقوق و امتیازات خاصی برای خودشان قایلند. این بیماران، خود را نسبت به رعایت احترام متقابل که پایه و اساس تعاملات اجتماعی سالم است، موظف نمی دانند. این بیماران اغلب بیش از حد پرتوقع و سلطه گرند و در روابط اجتماعی با مشکلات دیگران همدلی نمی کنند.
بیمارانی که خویشتن داری/ خودانظباطی ناکافی[۶۵] دارند، نمی توانند برای دستیابی به اهدافشان، خویشن داری نشان دهند و ناکامی را به قدر کافی تحمل کنند. از سوی دیگر نمی توانند ابراز هیجان ها و تکانه هایشان را کنترل کنند. در شکل های خفیف تر این طرح واره، بیمارن بر اجتناب از ناراحتی خیلی تأکید می کنند، به عنوان مثال سعی می کنند در روابط بین فردی، تعارضی ایجاد نکنند و از پذیرفتن مسئولیت های بیشتر طفره می روند.
حوزۀ چهارم: دیگر جهت مندی[۶۶]
نمایانگر تمرکز بیش از حد فرد بر تمایلات و احساسات دیگران و در مقابل نادیده گرفتن نیازهای خود به منظور دریافت عشق و پذیرش، تداوم ارتباط با دیگران یا اجتناب از انتقام و تلافی جویی صورت می گیرد.
بیمارانی که طرح واره هایشان در این حوزه قرار دارد، به جای رسیدگی به نیازهای خود به دنبال ارضای نیازهای دیگران هستند. آن ها کارها را برای دستیابی به تأیید، تداوم رابطۀ هیجانی یا اجتناب از انتقام انجام می دهند. خانواده های اصلی آن ها معمولاً اطاعت، ایثار، پذیرش جویی/ جلب توجّه هستند.
بیمارانی که طرح واره اطاعت[۶۷] دارند، کنترل خود را به دست دیگران می سپارند و در برابر آن ها تسلیم می شوند، زیرا احساس می کنند که مجبورند این کار را انجام دهند.کارکرد طرح واره اطاعت معمولاً اجتناب از خشم، انتقام یا رهاشدگی است(خسروی و همکاران،۱۳۷۸).
بیمارانی که طرح واره ایثار[۶۸] دارند، نیازهای دیگران را با میل خود و حتی به قیمت از دست دادن رضایت مندی شخصی ارضاء می کنند. آن ها این کار را برای کاهش رنج و گرفتاری دیگران، دوری از گناه، دست یابی به احساس ارزشمندی و تداوم رابطه هیجانی با افراد نیازمند انجام می دهند.
بیمارانی که طرح واره پذیرش جویی/ جلب توجّه[۶۹] دارند، دست یابی به تأیید یا توجه به دیگران را سرلوحه زندگی خود قرار می دهند، احساس ارزش مندی آن ها بیشتر به واکنش دیگران بستگی دارد تا به واکنش های خودشان(یانگ،کلوسکو و ویشار؛ ترجمه حمیدپورو اندوز،۱۳۸۹).
حوزۀپنجم: گوش به زنگی بیش از حد و بازداری[۷۰]
افرادی که طرح واره های مربوط به این حیطه را دارند بیش از حد و به شیوه کاملاً افراطی وا پس زنی احساسات درونی و تکانه های خودانگیخته تأکید دارند. و انتظارات و قوانین درونی شده آن ها در خصوص عملکرد و رفتار اخلاقی چنان سخت گیرانه است که مانع برقراری روابط صمیمانه، خوشحالی و آرامش فرد می شود. این بیمارن معمولاً در احساس بدبینی، نگرانی و ترس به سر می برند، به طوری که معتقدند اگر نتوانند در تمام لحظات زندگی خود هوشیار و مراقب باشند ممکن است زندگی شان از هم بپاشد. بیمارانی که طرح واره هایشان در این حوزه قرار دارد، احساسات و تکانه های خودانگیخته را واپس زنی می کنند. آن ها اغلب تلاش می کنند تا بتوانند طبق قواعد انعطاف ناپذیر و درونی شدۀ خود، عمل کنند؛ ولو به قیمت از دست دادن خوشحالی، ابراز عقیده، آرامش خاطر، روابط صمیمی یا سلامتی. خانوادۀ اصلی آن ها معمولاً منفی گرایی/ بدبینی، بازداری هیجانی، سرسختانه/ عیب جویی افراطی، تنبیه هستند.
بیمارانی که طرح واره های منفی گرایی/ بدبینی[۷۱] دارند، به جنبه های منفی زندگی (مثل درد، مرگ، فقدان، ناامیدی و خیانت) خیلی توجه می کنند، درحالیکه جنبه های مثبت را کم ارزش جلوه می دهند. وقتی طرح واره این بیماران فعال می شود، دست به پیش بینی های افراطی می زنند. این بیماران از اشتباه خیلی می ترسند و این نوع طرز فکر به نوبه خود منجر به گرفتاری های مالی و در مخمصه افتادن آن ها می شود.
بیمارانی که طرح واره بازداری هیجانی[۷۲] دارند، رفتارها، احساسات و روابط بین فردی خودانگیخته شان را محدود می کنند. آن ها معمولاً این کار را برای جلوگیری از مورد انتقاد واقع شدن یا از دست دادن کنترل روی تکانه هایشان انجام می دهند. شایع ترین حوزه های بازداری عبارتند از:
۱) بازداری خشم، ۲) بازداری تکانه های مثبت(مثل شوخی، محبت، برانگیختگی مثبت و بازیگوشی) ۳) مشکل در بیان آسیب پذیری و ۴) تأکید بر عقلانیت و نادیده گرفتن هیجان ها، این بیماران اغلب افرادی کسالت آور، مقید، منزوی یا سرد و بی عاطفه به نظر می رسند.
بیمارانی که طرح واره معیارهای سرسختانه / عیب جویی افراطی[۷۳] دارند معتقدند باید تلاش کنند تا به معیارهای بلند پروازانه خود دست یابند و این کار را به خاطر اجتناب از عدم تأیید یا خجالت زدگی انجام می دهند. این طرح واره معمولاً منجر به احساس فشار مداوم و عیب جویی افراطی از خود و دیگران می شود. این وضعیت در صورتی به عنوان یک طرح واره ناسازگار اولیه در نظر گرفته می شود که منجر به اختلال و سلامت، احساس ارزشمندی، روابط بین فردی یا لذت بردن از زندگی می شود. شکل های بروز این طرح واره عبارتند از:
بی نقص گرایی(مانند: نیاز به انجام دقیق کارها، توجه غیر عادی به جزئیات یا کم برآورده کردن کارایی) ۲) قواعد و بایدهای نعطاف ناپذیر در بسیاری از حوزه ها از جمله معیارهای اخلاقی، فرهنگی و مذهبی غیر واقع گرایانه ۳) اشتغال ذهنی با زمان و بازده کار.
- بیمارانی که طرح واره تنبیه دارند، بر این باورند که افراد باید بخاطر اشتباهات خود سخت تنبیهشوند.
در چنین طرح واره ای، تمایل تنبیهی شدیدی وجود دارد، نسبت به کسانی که طبق معیارشانعمل
نمی کنند(حتی خود فرد). این بیماران معمولاً نمی توانند از اشتباهات دیگران چشم پوشی کنند
و آن ها را ببخشند زیرا نمی توانند موقعیت های مشکل زا، نقص ها و کمبودهای انسان را مد نظر قرار دهند و از پذیرش این موارد طفره می روند(یانگ،کلوسکو و ویشار؛ ترجمه حمیدپورو اندوز،۱۳۸۹).
بیولوژی طرح واره های ناسازگار اولیه:
پژوهش ها به این نکته اشاره دارند که تنها یک سیستم هیجانی در مغز وجود ندارد، بلکه چندین سیستم با هیجان های مختلفی وجود دارد که درگیر مکانیسم های حیاطی هستند، پاسخ به خطر، جستجوی غذا و رابطه جنسی، به نظر می رسد که هر یک از آن ها توسط شبکه مغزی منحصر به فردی واسطه مندی می شوند. مطالعات انجام شده بر روی بیولوژی مغز به نواحی خاصی اشاره می کند که توسط طرح واره های مبتنی برحوادث آسیب زای دوران کودکی مانند رهاشدگی یا بدرفتاری، برانگیخته می شوند. لودو[۷۴](۱۹۶۶) در جمع بندی خود از پژوهش های انجام شده درباره بیولوژی حوادث آسیب زا می نویسد:
در حین بروز یک حادثه آسیب زا، خاطرات هوشیار توسط سیستمی ذخیره می شوند که با هیپوکامپ و نواحی قشر مغز مرتبط است و خاطرات ناهوشیار، توسط ساز و کارهای شرطی شدن ترس شکل می گیرند. که این سازو کارها از طریق سیستم آمیگدال عمل می کنند. این دو سیستم به طور موازی فعال می شوند و درباره تجربه آسیب زا، اطلاعات متفاوتی ذخیره می کنند. هریک از این دو سیستم می توانند به محض روبرو شدن به محرک هایی که در طول حادثه آسیب زا وجود داشته است، خاطرات خود را بازیابی کنند. نتایج سیستم بازیابی آمیگدال، به صورت آمادگی پاسخ های بدنی در مقابل خطر ظاهر می شوند و سیستم هیپوکامپ نیز خاطرات را به صورت هشیارانه به یاد می آورد. طبق نظر لودو، بین ساز و کارهای مغزی سهیم در ثبت، ذخیره و بازیابی خاطرات هیجانی یک حادثه آسیب زا و ساز و کارهای مرتبط با پردازش شناختواره ها و خاطرات هشیار همان حادثه، تفاوت وجود دارد. آمیگدال، خاطرات هیجانی را دخیره می کند، در حالیکه هیپوکامپ و قشر عالی مغز، خاطرات شناختی را نگهداری می کند. لدو معقتد است سیستم آمیگدال، ویژگی هایی دارد که آنرا از سیستم هیپوکامپ و قشر عالی مغز متمایز می کند. این ویژگی ها به شرح ذیل می باشد.
سیستم آمیگدال، ناهشیار است. واکنش های هیجانی می توانند بدون ثبت هشیارانه محرک اتفاق بیفتند. در این رابطه زاینس[۷۵] (۱۹۸۴)سال ها مدعی بود، هیجان ها می توانند بدون شناختواره ها به وجود بیایند.
ویژگی دوم سیستم آمیگدال در سریع تر عمل نمودنش می باشد. در این حالت علایم خطر از طریق تالاموس، هم به آمیگدال می روند و هم به قشر مغز این علایم با سرعت بیشتری به آمیگدال می رسند. زمانی که آمیگدال پاسخ دهی به علامت خطر را آغاز می کند، قشر مغز هنوز مشغول شناسایی خطر است. زاینس(۱۹۸۴) معتقد بود که هیجان ها می توانند قبل از شناختواره ها به وجود بیایند.
ویژگی سوم آمیگدال، خودکار بودنش[۷۶] است. زمان ارزیابی خطر توسط این سیستم، هیجان ها و پاسخ های بدنی به صورت خودکار ارتباط زیادی ندارد. ویژگی متمایز پردازش شناختی، انعطاف پذیری در پاسخ دهی است. زمانی که شناخت داریم، حق انتخاب نیز داریم.
ویژگی چهارم بر دوام و ماندگاری خاطرات هیجانی در سیستم آمیگدال اشاره می کند. لودو می گوید: خاطرات ناهشیار مربوط به ترس که از طریق آمیگدال ثبت می شوند، دائماً در مغز شعله ور می گردند. آن ها احتمالاً در تمام طول زندگی با ما هستند. این خاطرات نسبت به خاموشی مقاوم اند. حتی خاطراتی که به نظر می رسد خاموش شده اند، اغلب تحت شرایط فشارزا به طور خودانگیخته دوباره سرو کله آن ها پیدا می شود. خاموشی تنها با کنترل قشر مغز بر پاسخ های آمیگدال امکان پذیراست، نه از بین بودن خاطرات آمیگدال. به همین دلیل معتقدیم که احتمالاً طرحواره ها نمی توانند به طور کامل بهبود یابند.
پنجمین ویژگی سیستم آمیگدال این است که این سیستم از تفاوت ها شناخت دقیقی ندارند. سیستم آمیگدال به محض روبرو شدن با محرک های آسیب زا، در برانگیختن پاسخ های شرطی شده ترس دچار سوءگیری می شود. زمانی که یک خاطره هیجانی در آمیگدال ذخیره می شود، کوچکترین مواجه با محرک هایی که در طی حادثه آسیب زا وجود داشته اند، باعث بروز واکنش ترس می شود.
آخرین ویژگی سیستم آمیگدال این است که این سیستم از نظر تکاملی، مقدم بر قشر مغز است. وقتی که فرد با یک واقعه تهدیدکننده روبرو می شود، آمیگدال، پاسخ ترس را برمی نگیزد. این پاسخ در طول سالیان متمادی دست خوش تغییرات بسیاری شده است، ولی با پاسخ حیوانات وحتی سایر موجودات رده های پایین تر نردبان تکاملی، مشترک است. هیپوکامپ، بخشی از قسمت های قدیمی تر مغز از نظر تکاملی به شمار می رود که به قشر عالی مغز متصل است. قشر عالی مغز دربرگیرنده بخش هایی است که در طول تکامل انسان، رشد یافته است(یانگ،کلوسکو و ویشار؛ ترجمه حمیدپورو اندوز،۱۳۸۹).
۲-۷- عملکردهای طرح واره[۷۷]:
دو عملکرد اصلی طرح واره ها عبارتند از تداوم طرح واره[۷۸] و بهبود طرح واره[۷۹]. هر فکر، احساس، رفتار و تجربۀ مرتبط با طرح واره را می توان تداوم بخش طرح واره ـ طرح واره را تثبیت و تقویت می کند ـ یا بهبود دهندۀ طرح واره ـ باعث ضعیف شدن آن می شود ـ در نظر گرفت.
۲-۸- تدوام طرح واره:
تدوام طرح واره به هر چیزی اشاره دارد که بیمار انجام می دهد (درونی یا رفتاری) تا وضعیت فعلی طرح واره را حفظ کند. تدوام طرح واره، تمام افکار، احساس ها ورفتارهایی را در برمی گیرد که به جای بهبود طرح واره، در نهایت باعث تقویت آن می شود به عبارتی تمام پیش گویی های خود - کامبخش فرد[۸۰].
طرح واره ها توسط سه سازکاراولیه تدوام می یابند: تحریف های شناختی[۸۱]، الگوهای زندگی خود ـ آسیب رسان [۸۲]و سبک های مقابله ای. فرد از طریق فرایند تحریف های شناختی، موقعیت ها را به گونه ای سوء تعبیر می کند که باعث تقویت طرح واره می شود. فرد از طریق تحریف، بر اطلاعات همخوان با طرحواره انگشت می گذارد و اطلاعاتی را که با طرح واره منافات دارند، نادیده می گیرد یا کم ارزش می شمرد. از نظر عاطفی، فرد ممکن است هیجان های مرتبط با یک طرح واره را بلوکه کند. وقتی که عاطفه بلوکه می شود، طرح واره به سطح آگاهی نمی رسد، لذا نمی توان در جهت تغییر یا بهبود آن، گام های مؤثری برداشت. از نظر رفتاری، فرد، درگیر الگوهای خود - آسیب رسان، انتخاب ناهشیارانه و ماندن در موقعیت ها و روابطی می شود که باعث برانگیختی و تدوام طرح واره می شوند و در عین حال از برقراری که روابطی منجر به بهبود طرحواره می شوند، اجتناب می کند.از لحاظ بین فردی، بیماران به گونه ای با افراد ارتباط برقرار می کنند که پاسخ های منفی آن ها را برمی انگیزند، لذا این کار منجر به تقویت طرح واره خودشان می شود.
۲-۹- بهبود طرح واره:
هدف نهایی طرح واره درمانی، بهبود طرحواره است. از آن جائی که طرح واره، مجموعه ای از خاطرات، هیجان ها، احساس های بدنی و شناختواره هاست، بهبود طرح واره به کاهش تمام این موارد مربوط می شود:
شدت خاطرات مرتبط با طرح واره، فعال شدن هیجانی طرح واره، نیرومندی احساس های بدنی و ناسازگاری شناختواره، بهبود طرح واره همچنین یک سری تغییرات رفتاری به دنبال خواهد داشت به طوری که بیماران یاد می گیرند سبک های مقابله سازگار را جانشین سبک های مقابله ناسازگار کنند. بنابراین، فرایند درمان در برگیرنده مداخلات شناختی، عاطفی و رفتاری است. همان طور که طرح واره بهبود می یابد، شدت و تعداد دفعات فعال شدن آن به طور قابل توجهی کاهش پیدا می کند. با این حال اگر طرح واره فعال شود، بیمار درماندگی کمتری تجربه می کند وخیلی سریع به حالت عادی باز می گردد.
بهبود طرح واره، نیازمند داشتن اراده ای قوی برای جنگیدن با طرحواره است. مسلماً این کار احتیاج به انضباط دقیق و تمرین فراوان دارد. طرح واره ها به سختی تغییر می کنند، چون عمیقاً با باورهای فرد راجع به خودش و محیط پیرامونش گره خورده اند. طرح واره ها، اغلب تمام چیزهایی هستند که بیمار می داند و علیرغم آنکه ممکن است مخرب باشند، اما برای بیمار، احساس ایمنی و پیش بینی پذیری به ارمغان می آورند. بیماران در برابر از دست دادن طرح واره ها، مقاومت می کنند، زیرا طرح واره ها هسته اصلی هویت آن ها را تشکیل می دهند. درمانگر و بیمار با هدف شکستن طرح واره، با یکدیگر متحد می شوند. این هدف معمولاً یک ایده ال تحقق ناپذیر است، چرا که اکثر طرح واره ها به طور کامل بهبود نمی یابند و نمی توانیم خاطرات همراه با آن ها را به طور کامل ریشه کن کنیم. طرح واره ها هرگز از بین نمی روند، در عوض وقتی که بهبود پیدا کنند، از میزان فعال شدن و شدت عاطفه همراه آن ها کاسته می شود. همچنین مدت زمان فعال سازی آن ها در ذهن نیز زیاد به طول نمی انجامد. پس از بهبود طرح واره ها، بیماران به محرک های برانگیزاننده طرح واره ها به شیوه ای سالم پاسخ می دهند، دوستان مطلوبتری انتخاب می کنندو نگرش آن ها نسبت به خودشان مثبت تر می شود.
۲-۱۰- سبک های مقابله ای ناسازگار:
بیماران در اوایل زندگی به منظور انطباق با طرح واره ها، پاسخ ها و سبک های مقابله ای ناسازگاری را به وجود می آورند تا مجبور نشوند هیجان های شدید و استیصال کننده را تجربه کنند. این کار معمولاً منجر به تدوام طرح واره ها می شود. تا از طرح واره اجتناب کند، ولی در عمل باعث بهبود طرح واره نمی شوند.