۳- تحلیل ارتباط بین عناصر متن رسانه آموزش: رسانه های آموزشی که از ترکیب چند رسانه تشکیل شدهاند نیازمند هماهنگی بین اجزاء و عناصر خود میباشند مثلاً کتابهای درسی معمولاً متشکل از متن نوشتاری و تصویر هستند بررسی ارتباط بین محتوای تصاویر و متن نوشتاری یا به عبارت دیگر تحلیل تصاویر از جهت هماهنگی با متن نوشتاری و یا هماهنگی متن نوشتاری با تصاویر، یکی دیگر از موضوعات تحلیل محتوای ارتباطی است.
۴- بررسی ارتباط بین تمرینها، اهداف و محتوای رسانه آموزشی: تمرینها، هدایت کننده فعالیتهایی است که به دانشآموزان جهت تحقق اهداف برنامه درسی کمک میکند. این در صورتی است که تمرینها بر اساس اهداف . محتوای رسانه آموزش، طراحی شده باشند با تحلیل محتوای ارتباطی میتوان تمرینهای یک رسانه آموزشی همچون کتاب درسی را مورد بررسی قرار داد.
تحلیل تمرینها بر اساس اهداف و محتوا همچنین تحلیل اهداف و محتوا بر اساس تمرینها دو بعد اصلی این نوع پژوهش را تشکیل میدهد. تعیین اهداف . محتوایی که توسط تمرینها پوشش داده نمیشود، تعیین تمرینهایی که در جهت تحقق اهداف از نظر سطح عملکرد مورد انتظار فراگیر میتواند موضوعات این نوع تحلیل را تشکیل دهد.
۵- بررسی چگونگی سازماندهی محتوای رسانه: همانگونه که قبلاً گفته شده رسانه ها ابزار و وسایل نگهداری و ارائه محتوا هستند لازمه نگهداری و ارائه محتوا، سازماندهی آن در رسانه است. چگونگی سازماندهی، مستقیماً بر کارکرد رسانه تأثیر میگذارد، ضمن آن که سازماندهی باید بر اساس روش تدریس و اصول توالی، وسعت، توازن و تنظیم افقی باشد. در فصل دوم از بخش سوم، نمونهای از تحلیل سازماندهی محتوا بر اساس روش تدریس حل مسأله آورده شده است.
۲-۴-۳٫ تحلیل محتوای استنباطی[۳۹] رسانه های آموزشی
در تحلیل محتوای استنباطی، محقق به دنبال یافتن برخی واقعیات اجتماعی زمان تولید رسانه، پیشبینی تأثیرات رسانه آموزشی بر فراگیران و جهتگیریهای خاص و غیر اعلام شده رسانه آموزشی است. این نوع از تحلیل محتوا رسانه آموزشی نیز دارای ابعاد گستردهای است و بستگی بیشتری به خلاقیت و نوآوری محقق دارد.
۲-۵٫ تعریف یادگیری
یادگیری یکی از مهمترین زمینه ها در روانشناسی امروز و در عین حال یکی از مشکلترین مفاهیم برای تعریف کردن است. در فرهنگ لغت[۴۰] یادگیری “کسب دانش، فهمیدن یا تسلط یابی از راه تجربه یا مطالعه تعریف شده است.” اما بیشتر روانشناسان این تعریف را نمیپذیرند، زیرا در آن اصطلاحات مبهم دانش فهمیدن و تسلطیابی به کار رفته است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
معروفترین تعریف به وسیلهی کیمبل[۴۱] (۲۰۰۶-۱۹۱۷) پیشنهاد شده است. کیمبل یادگیری را به صورت تغییر نسبتاً پایدار در توان رفتاری (رفتار بالقوه[۴۲]) که در نتیجه تمرین تقویت شده رخ میدهد تعریف کرده است. هر چند این تعریف بسیار معروف است اما به هیچ وجه مورد پذیرش همهی روانشناسان نیست. (سیف، ۱۳۷۴، ۳۸)
دکتر متیو اچ، اُلسون[۴۳] تعریف یادگیری را با دقت نظر بیشتری بررسی میکند و معتقد است که نخست اینکه، یادگیری تغییر در رفتار است. به سخن دیگر، نتایج یادگیری همواره باید قابل انتقال به رفتار مشاهدهپذیر باشند. پس از یادگیری، یادگیرنده، قادر به انجام کاری خواهد بود که پیش از یادگیری نمیتوانست آن را انجام دهد. دوم اینکه، این تغییر رفتاری نسبتاً پایدار است؛ یعنی نه موقتی است نه ثابت. سوم اینکه، تغییر در رفتار الزاماً نباید بلافاصله پس از تجربهی یادگیری رخ دهد. اگر چه در نتیجهی یادگیری در یادگیرنده توانایی بالقوه متفاوت عمل کردن ایجاد میشود، این توانایی ممکن است بلافاصله در رفتار او ظاهر نگردد. چهارم اینکه، تغییر در رفتار (یا توان رفتاری) از تجربه یا تمرین ناشی میشود. پنجم، تجربه یا تمرین باید تقویت بشود؛ یعنی اینکه تنها پاسخهایی که به تقویت میانجامند آموخته میشوند. (سیف، ۱۳۷۴، ۳۸)
۲-۵-۱٫ تغییر یادگیری در مراحل رشد
بسیاری از پژوهشگران یافتهاند که یادگیری ایجاد شده در یک سطح رشدی با یادگیری ایجاد شده در سطوح دیگر فرق دارد. بنابراین، به جای اینکه فرض کنیم یادگیری فرآیندی واحد است که یا اتفاق میافتد یا نمیافتد، لازم است به دنبال یافتن جواب برای این سئوال باشیم که چگونه فرایند یادگیری در نتیجه رشد تغییر میکند. در واقع چنین اطلاعی برای آموزش و پرورش و کودک پروری حیاتی است.
۲-۵-۲٫ آیا یادگیری به تقویت وابسته است؟
بسیاری از نظریه پردازان معتقد هستند که یادگیری به تقویت وابسته است، اما دیدگاه های آنان نسبت به ماهیت تقویت با یکدیگر متفاوتاند. از نظر گاتری تقویت به چیزی گفته میشود که در شرایط تحریکی تغییری ناگهانی به وجود میآورد. برای اسکینر تقویت آن چیزی است که نرخ پاسخدهی را افزایش میدهد. برای بندورا تقویت درون احساسی است که در نتیجه رسیدن عملکرد فرد به معیارهای درونیاش یا بالا رفتن عملکردش از این معیارها یا وقتی که میبیند به هدف شخصیاش رسیده است به او دست میدهد. اگر چه در بعضی موارد، این تعاریف تقویت ماهیتاً با هم تفاوت دارند همهی آنها به این نکته اشاره میکنند که برخی از تجارب روزانه ما حفظ میشوند و تجارب دیگر از دست میروند. فرآیندی را که کسب میشود برخی از تجارب ما حفظ کردند میتوان با مفهوم کلی تقویت معرفی کرد. (سیف، ۱۳۷۴، ۵۶۳)
نظریه یادگیری از یک میراث غنی و متنوع برخوردار است. در نتیجه امروز دیدگاه های فراوانی دربارهی فرایند یادگیری وجود دارد. لازم است در میان نظریههای نوین یادگیری تنها به پنج دیدگاه اشاره شود که این پنج دیدگاه معروفترین نظریههای نوین را شامل میشوند.
یکی از این پارادایمها کارگردگرایی است. این پارادایم تأثیر داروینیسم را منعکس میکند، زیرا بر رابطه بین یادگیری و سازگاری بر محیط تأکیید میورزد. دومین پارادایمی که به آن اشاره میشود تداعی گرایی است، زیرا فرایند یادگیری را بر حسب قوانین تداعی مطالعه میکند. این پارادایم را ابتدا ارسطو ابداع کرد و بعدها به وسیلهی لاک، برکلی، و هیوم ابقا گردید و به آن شاخ و برگ داده شد. سومین پارادایم، پارادایم شناختی است، زیرا ماهیت شناختی یادگیری را مورد تأکید قرار میدهد. این پارادایم را افلاطون ابداع کرد و از طریق دکارت، کانت و روانشناسان قوای ذهنی (قوای نفسانی) به ما رسیده است. چهارمین پارادایم، پارادایم عصبی- فیزیولوژیکی[۴۴] است. زیرا در آن کوشش میشود تا وابستههای عصبی – فیزیولوژیکی پدیدههایی چون یادگیری، ادراک، تفکر و هوش مشخص گردند. با این حال، هدف جاری اغلب روانشناسان وابسته به عصبشناسی- فیزیولوژی اتحاد مجرد فرآیندهای ذهنی و فیزیولوژیکی است. پنجمین پارادایم با صفت تکاملی مشخص شده است، زیرا بر تاریخچه تکاملی ارگانیسم یادگیرنده تأکیید میورزد. این پارادایمنها را باید صرفاً به عنوان مقوله های بسیار خام مورد توجه قرار داد. زیرا یافتن یک نظریه یادگیری که به طور آشکار در یکی از آنها قرار بگیرد دشوار است. اگر چه با توجه به تأکیید عمدهی هر نظریه در پارادایم معینی قرار گرفتهاند اما با وجود این تقریباً تمامی نظریهها جنبه های معینی از سایر پارادایمها را میتوان یافت. برای مثال، هرچند که نظریههای زیر عنوان پارادایم کارکرد گرایی آمده است، اما وابستگی زیادی به اندیشه های تداعی گرایانه دارد. به همین منوال، نظریه پیاژه، که به اندازهی هر نظریه دیگر زیر تأثیر دارونیسم است، وجوه اشتراکی فراوانی با نظریههای ذکر شده در پارادایم کارکردگرایی دارد. نظریه تولمن را هم به سختی میتوان طبقهبندی کرد، زیرا در آن هم عناصر کارکردگرایانه و هم عناصر شناختی یافت میشوند. نظریهی هِب، گرچه عمدتاً بر مباحث عصبی – فیزیولوژیکی تأکید میورزند اما به رویدادهای شناختی وابسته است. (سیف، ۱۳۷۴، ۹۰- ۸۹)
۲-۵-۳٫ نظریه نگرش در یادگیری
نظریه آمایه یا نگرش[۴۵] (سیف، ۱۳۷۴، ۱۰۵) مبنی بر تأکید او بر اهمیت آمادگیهایی است که یادگیرند با خود به موقعیت یادگیری میآورد: این یک قانون کلی رفتار است که پاسخ به هر موقعیت بیرونی هم به انسان و هم به طبیعت موقعیت وابسته است؛ واینکه اگر شرایط معینی در انسان بخشی از موقعیت به حساب آید، پاسخ به آن به شرایط باقیمانده در انسان وابسته است. در نتیجه، این یک قانون کلی یادگیری است که تغییرات حاصل در انسان به وسیله هر عاملی به شرایط انسان، زمانی که آن عامل فعال است وابسته است. شرایط انسان را میتوان به دو صورت نگرشها با «آمایههای» پایدار یا ثابت و موقتی یا متغییر مورد ملاحظه قرار دارد.
بنابراین، تفاوتهای جزئی در یادگیری را میتوان به وسیلهی تفاوتهای اساسی میان افراد تبیین کرد: یعنی به وسیلهی میراث فرهنگی و ژنتیکی آنها یا به وسیلهی حالتهای گذرا چون محرومیت، خستگی، یا شرایط هیجانی گوناگون. عواملی که نقش خشنود کنندهها و آزاردهندهها را بازی میکنند هم به پیشینه ارگانیسم و هم به حالت موقتی بدنی در زمان یادگیری وابستهاند. (سیف، ۱۳۷۴، ۱۰۵)
فیلسوف آمریکایی اسپانیایی تبار سانتیانا[۴۶] چنین میگوید: کودکان بر مبنای طرحهای مختلفی عمل میکنند. آنها به یک نسل تعلق داشته و روش احساس آنها کاملاً خاص خودشان است.
رشد جسمی حرکتی
تغییرات بلوغ
رشد در کودکی
بهداشت کودک و تعلیم و تربیت
۲-۱- نمودار طرح رشد
کودکی یک مرحله متمایز از رشد انسان در طول حیات و زندگی است که مطالعه آن از اهمیت ویژهای برخوردار است. زیرا دوران کودکی واقعهای پر اهمیت است که به عنوان پایهای اساسی برای بزرگسالی در نظر گرفته شده است. زیرا در دوران کودکی و طی فرایند رشد، کودک مهارتهای خاصی را کسب میکند و امکان مقابله با تکالیف زندگی را به دست میآورد. پس دوره کودکی دوره مهمی از مرحله رشد است که همواره مورد توجه و مطالعه روانشناسان بوده است. آگاهی از تغییرات رشد و مطالعه آن میتواند به آموختههای ما درباره سطح پایه برای یادگیری و آموزش کمک کند. یک مفهوم مهم وابسته به تعلیم و تربیت این است که تعلیم و تربیت در سن مناسب باید انجام شو د و این مهم جز با مطالعه و آگاهی از دوران رشد میسر نمیشود.
از دیدگاه ر وانشناسان رشد، الگوی تغییرات زیستی، شناختی، روانی و اجتماعی است که از دوران بارداری آغاز میشود و در گستره زندگی استمرار مییابد. رشد اغلب شامل نمو و بالندگی است، اگر چه حتی شامل تأخیر و زوال نیز میشود. (امیدیان، ۱۳۸۵، ۴۹-۴۸)
الگوی رشد محصول فرآیندهای چندگانه است و امری پیچیده به نظر میرسد. این فرآیندها شامل فرایند زیستی، شناختی روانی، اجتماعی میشود علاوه بر این رشد میتواند با دوره های آن نیز توصیف و دستهبندی شود اکنون به هر دو مقوله اشاره میشود.
۲-۶٫ فرآیندهای زیستی، شناختی و عاطفی اجتماعی
۲-۶-۱٫ فرآیندهای زیستی:
شامل تغییرات در جسم کودک است، توارث ژنتیکی بخش مهمی است که فرآیندهای زیستی شامل رشد مغز، وزن، قد و تغییرات در مهارتهای حرکتی و تغییرات در هورمون بلوغ است.
۲-۶-۲٫ فرآیندهای شناختی :
شامل تغییرات در تفکر، هوش و زبان کودک میشود. فرایند رشد شناختی، یک کودک در حال رشد را قادر میسازد که یک شعر را حفظ کند؛ راه حل یک مسئله ریاضی را در ذهن خود مجسم کند، راهبردهای خلاق را ایجاد کند و با ارتباط جملات با معنا یک مقاله تهیه کند.
۲-۶-۳٫ فرآیندهای عاطفی، اجتماعی :
شامل تغییر در روابط کودک با دیگر افراد، تغییر در عواطف و تغییر در شخصیت میشود. نحوه پرورش کودکان توسط والدین به گونهای است که یک پسر به صورت پرخاشگرانه به همکلاسی خود حمله میکند؛ رشد عوامل ابزارگری و اظهار وجود در دختری نوجوان، باعث میشود از گرفتن یک نمره خوب احساس شادمانی کند؛ این موارد همگی انعکاس از فرایند رشد روانی، اجتماعی هستند.
۲-۷٫ الگوی رشد با توجه به دوره های حیات
به منظور سازماندهی و شناخت بهتر، معمولاً رشد را به صورت دوره های رشد توصیف میکنیم. در شایع ترین نظام طبقهبندی، دوره های رشد شامل نوزادی، کودکی اولیه، کودکی میانی و پایان کودکی، نوجوانی، آغاز بزرگسالی، بزرگسالی میانی و پایان بزرگسالی تقسیمبندی میشود.
-
- نوزادی
آغاز تولد تا ۲۴- ۱۸ ماهگی را شامل میشود. در این دوره فرد در نهایت وابستگی به بزرگسالان است. بسیاری از فعالیتها مانند رشد زبان، تفکر نمادین، هماهنگی حسی حرکتی و یادگیری اجتماعی در این دوره آغاز میشود.
-
- کودکی اولیه
(گاهی اوقات سالهای پیش از دبستان خوانده میشود) که از پایان نوزادی تا حدود ۶-۵ سالگی را شامل میشود. در جریان این دوره کودکان خودگردانتری شوند؛ مهارتهای آمادگی (مانند یادگیری آموزشها و تشخیص حروف) توسعه پیدا میکند، و ساعات زیادی را با همسالان خود به سر میبرند. کلاس اول به عنوان پایان دوره کودکی در نظر گرفته میشود.
-
- کودکی میانی و پایانی
گاهی اوقات سالهای مدرسهی ابتدایی خوانده میشود) که از حدود ۶ تا ۱۱ سالگی را شامل میشود. کودکان بر مهارتهای پایهی خواندن، نوشتن و ریاضیات در این دوره مسلط میشوند. پیشرفت یک موضوع محوری در زندگی کودکان میشود و کنترل خود را در آنها رو به افزایش است. در این دوره کودکان به تعامل با جامعهای وسیعتر از خانواده خود میپردازد.