- و از این رو خدای امر فرموده به اینکه مثل این پسر بد کنش جلو دروازه شهر وجوب سنگسار شود به غضب طائفه ( قزلباش، ۱۳۷۴: ۹۴).
سنگسار نمودن یا به صلیب کشیدن، مجازاتهایی است که ذاتا بطور علنی و در ملأعام انجام میپذیرد که در کتابهای مقدس تورات و انجیل به آن اشاره شده است.
دوره باستان( یونان و رم)
کیفر نزد یونانیان قبل از هرچیز وسیلهای است برای اعاده آبروی از دست رفته بزه دیده و همزمان برای تایید مجدد حیثیت و قدرت وی، با توهین به شخص توهین کننده یعنی مجرم، چندان که او را خوار کند. در واقع کیفر باید قلب بر آشفته بزه دیده را آرام بخشد و به وی نفع برساند و برای او نوعی لذت بوجود آورد. در تراژدیهای یونانی نسبت به جانیان با بیرحمی رفتار می شود، و بزه دیده می تواند آزاد خشم خود را ارضا کند. در آژاکس اثر سوفکل قهرمان تراژدی از دشنام و تازیانه استفاده می کند. از نظر یونانیان فردی که دشنام و تازیانه به او وارد می شود تا مرتبه بندگی تنزل مییاید. آشیل در اثر خود، پرومته در زنجیر، چهرهای از زئوس[۹] ترسیم می کند که در آن پرومته آتش را که زئوس نگهدار آن بود از وی ربوده است، و از آنجا که سرا پای زئوس از تنفر مملو شده است، رنج و آزار غل و زنجیر را به پرومته تحمیل و با وی به مانند اسب بارکش رفتار می کند. در خطابه ارسطو، کیفر، نخست باید بزه دیده را ارضا کند، به این شرط که بزهکار بداند که به خاطر بزه دیده رنج و آزار میکشد (پرادل،۱۳۹۳: ۲۳).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در باستان عقیده بر این بوده است که عدالت کیفری نظم مختل شده را احیا می کند و با مجازاتی شبیه بزه، تعادل را در جامعه برقرار میسازد. در این صورت کیفر باید، طبق مفاهیم قصاص، دقیقا همانند جرم ارتکابی باشد؛ و باید در مورد مکان اجرای کیفر همانندی وجود داشته باشد: اُرست[۱۰] اژیست[۱۱]را به مکانی که در آنجا پدرش را کشته است میبرد تا در همان محل او را نابود کند.
آموزههای اسلامی پیرامون اجرای مجازات در ملأعام
انسان در مکتب مبین اسلام از عزّت و کرامت ویژهای برخوردار بوده و دارای چنان ارزش والایی بوده که خلیفه الله نام گرفته است. خداوند انسان را شایسته تکریم قرار داده و در آیات مختلف قرآن نیز از آن یاد نموده است. خداوند در آیهی ۷۰ سورهی اسراء میفرماید: ما بنی آدم را تکریم کردیم و کرامت بخشیدیم. در دین مبین اسلام، افراد دارای اعتبار، شخصّیت و منزلت هستند و هیچ کس حقّ تحقیر و سرزنش و یا خوار کردن بندهی موُمن را ندارد.در صورت ارتکاب خطا و جرمی از سوی بندهی موُمنی، ضمن حفظ آبرو و حیثیّت او، باید مجازات مقرّره را بر او اعمال نمود نه بیشتر از آن.خداوند ستّار العیوب است و همیشه در توبه را به روی بندگانش گشوده است. سیرهی امامان معصوم و احادیث و روایات برجا مانده از آنها نیز حکایت از برخورد مناسب و همراه با گذشت و عطوفت انها نسبت به افراد خاطی دارد. برای مثال، در خصوص داشتن برخورد مناسب در مواجهه با خطای کسی روایات ذکر شده است.
امام صادق(ع) در باب سرزنش در اصول کافی می فرمایند: “هرکس موّمنی را سرزنش کند خدا او را در دنیا و آخرت سرزنش کند” و در جای دیگری نیز آورده اند:” حضرت رسول فرموده است که هرکس کار زشتی را فاش کند چون کسی است که آن را انجام داده و هرکه مومنی را به چیزی سرزنش کند نمیرد تا مرتکب آن شود"( کلینی،۱۳۷۷: ۵۹).تامّل در این احادیث نشانگر اهمیّت داشتن آبرو و حفظ حرمت برادر دینی و جلوگیری از لکه دار شدن اعتبار او به هنگام ارتکاب گناه و بزه است و بردن آبروی مجرم خود کیفری مضاعف است که علاوه بر کیفر اصلی بر جرم تحمیل میگردد.
در نظام الهی که هدف سعادت انسان و هدایت اوست، اتخّاذ تدابیر کیفری و مجازاتها عمدتا به منظور اصلاح شدن مجرمین و بازسازی آنهاست. به همین سبب، جز در مواردی که کیان و بنیان جامعه آسیب ببیند اصراری بر اجرای کیفرهای خشن نیست (نوبهار، ۱۳۷۹: ۱۳۸).
لازم به ذکر است که مجازاتهای اسلامی از لحاظ متعّلق به انواع مختلف تقسیم می شوند.گاه مجازات به مال مجرمان و گاه به جسم و جان و گاه به آزادی و حقوق اجتماعی یا حیثیت و شخصیت معنوی افراد تعلّق میگیرد.
از جمله مجازاتهایی که متعلق آن حیثیت و شخصیت روانی و روحی افراد است، اجرای مجازات در ملأعام و گرداندن مجرم در شهر است (قیاسی، ۱۳۸۰: ۳۴۶و ۷). بر همین اساس از جمله اقداماتی که حاکم اسلامی می تواند در مورد مجرمان اعمال نماید چه به صورت مجازات اصلی و چه به صورت مجازات فرعی، تشهیر مجرم در جامعه و معرفی کردن او به عام و خاص است.
شایان ذکر است که در سیرهی امامان معصوم مواردی از اجرای کیفرهایی مثل گرداندن مجرم در بازار و محلههای شهر، تراشیدن سر او و اموری مشابه به منظور تشهیر او وجود داشته است که به برخی اشاره می شود:نقل شده است که امام علی(ع) در برخورد با جرایم ارتکابی توسط کارگزاران بسیار حسّاس بودند و با شدّت عمل برخورد مینمودند. از مجازاتهایی که توسط ایشان اعمال میشد در رابطه خیانت مسولین بازار بود. در زمان حکومت امام، مسئوول بازار اهواز مرتکب خیانتی شده بود و ایشان از قاضی اهواز خواستند که مسئول بازار را برکنار کرده و او را حبس کنند و او را جمعهها از زندان بیرون آورده و کتک بزنند و در میان مردم بگردانند و در زندان نیز هیچ کس حقّ مراوده با او را نداشته و پاهایش را نیز ببندند(الطبسی،۱۳۷۰: ۳۶۷).
آنچه از نحوه برخورد امام با خائن بازار استنباط می شود اینست که بنا به حسّاس بودن موقعیت فرد خائن و ضرورت حفظ اموال عمومی، بایستی افراد قابل اعتمادی برای تصّدی چنین پستهایی منصوب شوند و با شناساندن خائن به دیگران از بزهدیده واقع شدن احتمالی بسیاری از افراد در آینده جلوگیری گردد. علاوه بر این، به افراد مختلف جامعه گوشزد می شود که در صورت ارتکاب چنین جرمی چه مجازاتی در پیش روی آنهاست و مهمتر از آن اینکه، اعتماد دیگران نسبت به چنین مجرمی سلب می شود.
علاوه بر گرداندن مجرم به عنوان یکی از مصادیق مهم اجرای مجازات، قطع دست و انداختن آن بر گردن مجرم نیز به عنوان مجازات تکمیلی به کار میرفته است که نشانگر تشهیر مجرم و معرفی شدن او با آحاد مختلف جامعه است. در این باره ابویوسف نقل کرده است: که قاسم بن عبدالرحمن از پدرش نقل کرده که نزد حضرت علی(ع) بودم، مردی نزد ایشان آمدند و گفتند من سرقت کردهام، حضرت او را طرد کردند و در بار دوم که مرد بازگشت و اعتراف کرد که من سرقت کردهام حضرت فرمودند: شهادت کاملی علیه خود دادی و ایشان به قطع دست آن مرد فرمان دادند ومن دست او را آویزان بر گردنش دیدم (قاضی ابی یوسف، بیتا: ۱۶۹).
آنچه روشن است اینکه در اسلام در کنار هدف بازدارندگی مجازات به اصلاح مجرم نیز توجه شده و چنان مجازاتهایی در مورد مجرم اعمال میشده که بتواند در او احساس ندامت و پشیمانی ایجاد کند. در اجرای حدود الهی به این امر تاکید شده است. تاکید بر اجرای حدودی چون تازیانه در حضور گروهی از موُمنین به روشنی بیانگر این است که از جمله اهداف وضع این مجازات بازدارندگی عمومی است ولی در این باره نیز نباید افراط کرد چرا که در عین بازدارندگی ممکن است زمینه اصلاح را در بزهکار از بین ببرد. امیرالمومنین از اینکه جمع کثیری از مردم برای اجرای مراسم حدّ حاضر شوند ابراز ناخرسندی میکردند (نوبهار، ۱۳۷۹: ۱۵۶). این تدبیر به منظور جلوگیری از جریتر شدن مجرم و ایجاد زمینه تنبَه و پشیمانی در اوست.
پیامبر اکرم(ص) در موارد متعدّدی کسانی را که محکومین را تحقیر میکردند و به آنها ناسزا میگفتند، سرزنش میکردند. ایشان در موارد بسیاری، مجرمان را مورد عفو قرار میدادند و توبهی آنها را میپذیرفتند و علاوه بر آن اجازه نمیدادند مجازاتی که در ملأعام اجرا میشد وسیلهای شود که مردم به مجرم توهین کنند و حیثیتش را لکّه دار کنند. نقل شده است(بخاری، بیتا: ۴۸) که مردی به نام عبدالله نزد پیامبر اکرم (ص) آورده شد و به دلیل ارتکاب جرمی مورد حد قرار گرفت، در حین اجرای حد فردی از میان جمعیت گفت: خدایا او را لعن کن، چه قدر گناه می کند و چه قدر او را برای حد میآورند. پیغمبر فرمود او را لعنت نکنید به خدا قسم من فقط همین را درباره این مرد میدانم که خدا و پیامبرش او را دوست میدارند.
در مجموع، آنچه در نظام اسلام به هنگام اجرای مجازات اهمیت دارد حفظ حرمت و شخصیت فرد مجرم به عنوان یک انسان است و در این نظام مجازاتها به گونه ای اجرا میشده اند که فرد را متنبه سازد و از تکرار جرم او جلوگیری کند ودر ضمن، ازچنان قطعیتی برخوردار بوده است که باعث میشده دیگران نیز تحت تاثیر قرار گیرند.
اجرای مجازات در ملأعام در طول تاریخ ایران و سایر کشورها
در این مبحث، به سابقه اجرای مجازات در ملأعام در حقوق کیفری ایران و برخی کشورها پرداخته می شود و خواهیم دید که در چه مورد و چه جرایمی لازم بوده است که مجازات در ملأعام اجرا شود. در قسمت اول که مربوط به حقوق ایران خواهد بود به اجرای مجازات در ملأعام در دوره های مختلف اشاره شده و در قسمت بعدی نیز، این مجازات در معدودی از کشورها مورد بررسی قرار میگیرد:
در این قسمت، به ذکر مواردی از اجرای مجازات در ملأعام و در انظار عمومی و به نمایش گذاردن مجرم در میان مردم، در دوران گذشته و نحوه برخورد حکّام و سلاطین ایرانی در این مورد، میپردازیم. براین اساس، به سابقه این موضوع در برخی از دورانهای پادشاهی و همچنین در ایران پس از اسلام پرداخته می شود.
دوره هخامنشیان
مجازاتهایی که در این دوره نسبت به مجرمین اعمال میشده است، بسیار سبعانه و شدید بوده است و تناسب میان مجازات و جرایم رعایت نمیشده است. در مورد این دوره، نقل شده است که شاه حق تعیین مجازات، نوع آن و نحوه اجرای آن را داشته و خود او شدّت و ضعف مجازاتها را تعیین میکرده است. علاوه براین، او اختیار داشته است که بنا به مصالح و مقتضیاتی مجازات را به نوع دیگری تبدیل کند. به طور کلی، تعیین مجازات و نحوه اجرای آن به شخص اول مملکت واگذار شده و او اختیارات تاّم داشته است(حجتیکرمانی، ۱۳۶۹: ۶۸).
در مورد اجرای مجازاتهای ترذّیلی در این دوره باید گفت که اینگونه مجازاتها لازم بوده است در انظار عمومی اجرا شود چرا که هدف از آن، رسوایی مجرم در نزد همگان بوده است. در این خصوص، پلوتارک نقل می کند (احمدی، ۱۳۴۶: ۶۱). که اردشیر دوّم در مورد فرار ارباس از ارتش در موقع جنگ که مجازات اعدام داشته است، نوعی اعتدال به خرج داده و مجازات او را چنین معین کرده که او باید زن فاحشهای را برهنه بر دوشهای خود بنشاند و در تمام روز در میادین شهر و معابر به گردش در آورد. در مورد جرمی چون خیانت به شاه و کشور که از جمله جرایم مهم بوده و تهدیدی خطرناک برای نظام اجتماعی محسوب میگردید باید گفت: از جمله مجازاتهایی که در مورد مرتکبین چنین جرایمی به کار میرفت اجرای مجازات در ملأعام و گرداندن در میان مردم شهر بود.
در همین باره، مطلبی ذکر شده است که به آن اشاره می شود: ” در چنین مواردی مقصّر را به پایتخت میآوردند و گوش و بینی او را میبریدند و بعد از گرداندن او در میان مردم، او را به محّل ارتکاب جرم میبردند و اعدامش میکردند"(محسنی، ۱۳۷۵: ۱۴۵).
به نظر میرسد که هدف از اجرای مجازات در ملأعام و علن، آن هم به صورت گرداندن مجرم در شهر و انگشت نما کردن او در میان مردم، ارعاب و تحذیر افراد جامعه بوده است. البتّه لازم به ذکر است اهداف مهمتری چون حفظ نظم اجتماعی و در نهایت محکمتر کردن اساس سلطنت نیز مدّنظر بوده است.
دوره ساسانیان
در این دوره نیز همانند دوره هخامنشیان، مجازاتها نسبتا شدید و خشن بوده است؛ از جمله مجازاتهای این دوره میتوان به اعدام، نقص عضو، قطع گوش و بینی مجرم و غیره اشاره کرد.
مجازاتهای ترذیلی و خوار کننده نیز در زمرهی مجازاتهای این دوره قرار داشته است. علت اجرای چنین مجازاتهایی این بوده است که سلاطین معتقد بودند که شدت مجازاتها، مجرمان بالقوه یا احتمالی به ویژه خائنان به مملکت را وادار می کند تا از ترس مجازات و شکنجههای همراه آن، از ارتکاب جرم خودداری نمایند. به همین سبب، علاوه بر اجرای مجازات مقرر نسبت به مجرم، او را برای مدتهای طولانی در معرض تماشای مردم قرار میدادند (همان، ۱۴۶). پس، با اجرای چنین مجازاتهایی تحقیر مجرم مورد نظر بوده است چرا که سبب شرمساری و خجلت او در میان همکاران شده و از طرفی موجب عبرتآموزی برای ناظرین بوده است.
لازم به ذکر است که در این دوره مجازاتهایی مثل تراشیدن موی سر، تراشیدن ریش، نصب یک قطعه چوب بر گردن مجرم برای چندین ماه یا چندین فصل در مورد برخی از جرایم کوچک معمول بوده است (کرمی، ۱۳۸۰: ۱۰۶). ملاحظه میگردد این موارد از مصادیق اجرای مجازات در ملأعام است. در ادامه بحث به برخی از موارد اجرای مجازات در ملأعام پرداخته می شود:
در بند سی و سوم از فصل سی و هشت ماتیکان هزار دستان به عنوان یکی از مدارک دوره ساسانیان اینگونه آمده است: ” باید به گردن متهّم به جادوگری، طوقی آویخت تا همه کس او را بشناسند"(واحدی نوایی، ۱۳۸۰: ۵۱).
همین طور در مورد سرقت ذکر شده است که سارقی را که در حین ارتکاب جرم دستگیر میکردند، به محکمه میکشاندند و شئی مسروقه را به گردنش میآویختند و وی را در غل و زنجیر میکردند(حجتیکرمانی،۱۳۶۹: ۸۳).
بنابراین، آنچه از اجرای چنین مجازاتی نسبت به سارق، استنباط میگردد این است که علاوه بر شناساندن چنین مجرمی به مردم، از بزه دیدگی افراد دیگر جلوگیری شده و هم چنین زمینه ی ارتکاب تکرار جرم از سوی سارق از بین میرود. علاوه بر این موارد، در کتیبههای ساسانیان آمده است که هنگام دستگیری شورشیان و مدّعیان سلطنت، به گردن آنها طوقی میآویختند و دستهایشان را از عقب میبستند (واحدی نوایی،۱۳۸۰: ۵۲).
به طور کلی، باید گفت در این دوره اجرای مجازات در ملأعام از طرقی چون تراشیدن سر، آویختن طوق به گردن مجرم و غیره اجرا میشد و علی رغم ذکر این مجازات در برخی جرایم، به نظر حکّام و سلاطین واگذار شده است.
۱-۲-۵-۳ دوره صفویان
از مطالعه منابع مربوط به این دوره میتوان پیبرد که در این دوره نیز همانند دوره های قبل، مجازاتهای سختی وجود داشته است. مجازاتهایی ترذیلی نیز در زمرهی مجازاتها قرار داشته است. از جمله مجازاتهای این دوره میتوان به لای دیوار گذاشتن مجرم، فلک کردن و از پا به جهاز شتر آویختن اشاره کرد. به نقل از سفرنامهی تاورنیه (آشوری،۷۷: ۱۰)، مجازات از پا به جهاز شتر آویختن در مورد مجرمینی اعمال میشد که در شهر مرتکب دزدی میشدند. روش اجرای این مجازات بدین گونه بوده که آنها را به جهاز شتر آویزان میکردند و شکمشان را پاره میکردند و سپس در کوچهها به گردش در میآوردند و جار میزدند که این شخص به علت ارتکاب فلان جرم، به حکم شاه این چنین مجازات می شود.[۱۲] لازم به ذکر است که اجرای چنین مجازاتهایی توسط فرّاشان و میرغضبان انجام میشد و تابع قاعدهی خاصّی نبوده است. دستگاه حاکم در این باره، اختیارات وسیعی داشته است و به هر طریقی که میخواست مجرمان را مجازات میکرد (تاج زمان، ۱۳۵۱: ۵۷).
یکی از افراد هیئت نمایندگان سیاسی انگلستان که در عهد شاه عباس به ایران آمده بودند، ضمن وقایع نوامبر ۱۶۲۸ به کیفرهای معمول در آن دوران اشاره می کند، مینویسد: امروز اعدام مردی را دیدم، شنیدم که در همین روز شش یا هفت نفر دیگر را نیز اعدام کردند که یکی را به جرم دزدی، با قمه شکم دریده بودند. متوجه شدم که مردم شهر به آن منظره زننده با همان وصفی نگاه میکردند که گویی سگی را دار زده باشند و در حقیقت از نظاره آن لذت میبردند و تماشا میکردند؛ جلاد بعد از انجام دادن کارش، از مردم که به تماشا ایستاده بودند پول خواست و با اصرار میگرفت (راوندی، ۱۳۶۸: ۲۳۴).
مجازاتهای که از عهد شاه اسماعیل اول در ایران متداول گردیده بود، یا به همان صورت اصلی و یا به شکل کاملتری در مورد مجرمین این عصر به کار میرفت. در مورد اعمال خلافی، کیفر برحسب درجه و مقام اجتماعی گناهکار فرق میکرد. مثلا اگر یکی از علمای دین یا قضات یا کلانتران مرتکب خلافی میگردید، ممکن بود ریشش را بسوزانند و اگر ریش نداشت، او را وارونه به خر سوار میکردند و در میدان و بازار شهر میگردانیدند. گاه گرانفروشان و کسبه متقلب را به مجازات تخته کلاه محکوم میکردند؛ یعنی تخته مدوری را که میانش بقدر گردن آدمی سوراخ داشت و دوتکه میشد بر روی گردن گناهکار میگذاشتند و دو تکه را به هم قفل میکردند و وی را به این نحو در میان کوی و بازار حرکت میدادند، و در این قبیل موارد مشتی از اراذل و اوباش با دادن دشنامهای رکیک او را دنبال میکردند (همان، ۲۳۱).
تاورنیه جهانگرد فرانسوی مینویسد: از عادات شاه عباس این بود که میخواست از همه چیز و همه جا آگاه باشد، و چون به گزارشهای وزیران خود اطمینان نداشت با تبدیل لباس به گردش میرفت و از دکانها خرید میکرد تا مطمئن شود که کمفروشی و تقلب در وزن نمیکنند، از آن جمله شبی به لباس روستائیان از دیوانخانه خارج شد و به بازار رفت، از یک دکان نانوایی نانی خرید و از دکان کبابی گوشت کباب شدهای گرفت و به کاخ شاهی بازگشت، در دیوانخانه امر کرد تا ترازو آوردند و نان و گوشت را در حضور وی کشیدند، از نان پنجاه و هفت درهم و از گوشت چهل و سه درهم کم بود. شاه عباس به چند تن از حاضران که در کار نظم شهر و نرخ اجناس مسئول بودند، مخصوصاً به داروغه اصفهان خشمگین شد، به طوری که میخواست شکمهای ایشان را پاره کند، اما به شفاعت جمعی از بزرگان از گناه ایشان جشم پوشید. سپس فرمان داد تا در میدان اصفهان شبانه تنوری ساختند و سیخی بلند فراهم کردند، بامداد روز دیگر، نانوا و کبابی را به دستور وی گرفتند و گرد شهر گردانیدند، کسی پبشاپیش ایشان فریاد میکشید که این نانوا و کبابی امروز به جرم کمفروشی در میدان شهر پخته و کباب خواهند شد.
پس از آن، خباز را در تنور افکندند و کبابی را به سیخ کشیدند و آوازه این سیاست در تمام ایران منعکس شد. و همچنان از سیاست شاه عباس به هراس افتادند که از آن پس دیگر کسی با احکام او جرات مخالفت نداشت (همان، ۲۳۱).
بعد از صفویه تا انقلاب مشروطه
در این دوره دست قضات در صدور حکم به هر مجازاتی تحت عنوان تعزیر باز بوده و از این نظر حمایت کامل حکّام را داشتند. ازآنجا که مجازات به عنوان تعزیر صورت میگرفت، قضات تابع هیچ قاعده و اصلی نبودند و طبق احساسات و اعتقادات و منافع شخصی خود رای میدادند (صانعی،۱۳۷۲: ۹۷) .در خصوص نحوه اجرای تعزیر ذکر شده است که مجرم را برهنه میکردند و در ملأعام میآوردند و گناهش را جار میزدند. در این مورد باید گفت اجرای مجازات در ملأعام و به این طریق یکی از غیر انسانیترین شیوه های اجرای مجازات بوده است چرا که باعث نقض کرامت و شأن انسانی مجرم شده و آبروی او را در میان مردم زیر سوال میبرد. در مورد شیوه اجرای مجازاتها در این دوره نقل شده است که حدّی که برای سیاست لازم میبینند بایستی در ملأعام و در حضور همه مردم اجرا کنند. و قاضی مکلف بود آن را اجرا کند. به نظر میرسد این امر برای جلوگیری از تکرار جرم توسط مجرم، ارعاب و ایجاد وحشت در میان مردم و مهمتر از همه، حفظ قدرت حاکمه بوده است(راوندی، ۱۳۶۸: ۸۸).
پروفسور جاکسون که در سال ۱۹۰۵ در ایران بوده است، نقل می کند که مجازاتها در این کشور به طور وحشیانهای صورت میگیرد. او که خود در یکی از مراسم اجرای مجازات حضور داشته نقل می کند: “همین که محکوم را به میدان آوردند، شگرد میرغضب چنگالهای آهنین در منخرین وی فرو برد و با سختی سر او را به طرف عقب کشید، همان میرغضب با یک ضربه شمشیر سر او را از بدن جدا کرده و برای اینکه زودتر جان بدهد، جسد او را چندین دفعه محکم به زمین کوبید و عجب اینکه جمعیت تماشاچی از این عمل تاثری بروز نداد. همچنین در شیراز به حکم والی، زبانهای سه نفر نانوا را که نان را قدری گرانتر از نرخ معمول فروخته بودند، از بیخ بریدند. این نوع مجازاتهای سخت، کمتر صورت میگیرد و آنچه بیشتر رواج دارد چوب و فلک است"(راوندی، ۱۳۶۸: ۲۳۴).
به طور کلی، آنچه مسلم است اینکه وضع جرایم و مجازاتها در ایران قبل از مشروطه تابع قاعدهی خاصّی نبوده و قضات تحت عنوان تعزیر، مجازاتهای مختلفی را بر محکوم بار میکردند و در این باره نیز از توسّل به شیوه های غیر انسانی بیمی نداشتند و اجرای مجازات عمومأ در ملأعام اجرا میشدند و مخاطب این نمایش افراد غیر مجرم بوده اند تا از اجرای مجازات عبرت بگیرند.
پس از مشروطیّت تا انقلاب سال ۱۳۵۷
با تصویب قانون مجازات عمـومی در سال ۱۳۰۴ که از قانون ۱۸۱۰ فرانسه اقتباس شده بود، واضعین آن کوشیدند تا اجرای مجازاتها هم وسیله تامین منافع اجتماعی شود و هم با عدالت تطبیق نماید(صانعی، ۱۳۷۲: ۱۰۸). در این قانون و قوانین متفرقهی دیگر به طور پراکنده از اجرای مجازات در ملأعام یا به طور علنی سخن به میان آمده است. برای مثال، در مورد نحوه اجرای شلاق طبق تبصرهی ماده ۱۷۳ قانون اصلاحی کیفر عمومی مصّوب ۱۳۲۲، دادگاه مقرّر میداشت که در صورت اقتضاء، کیفر شلاق در ملأعام اجرا شود. دار زدن نیز در این دوره تا سال ۱۳۳۴ در انظار عمومی در میادین مرکز شهر صورت میگرفت و با اصلاح آیین نامهی کیفر اعدام در سال ۱۳۴۳، این کیفر در زندان در محّل مخصوصی اجرا میشد. ماده۱۷ قانون اقدامات تامینی و تربیتی مصوب ۲۱/۲/۱۳۳۹ نیز مقرر داشته است:"هرگاه منافع عمومی یا منافع مدعی خصوصی ایجاب نماید دادگاه صادر کننده حکم دستور انتشار حکم را پس از قطعیت به هزینه محکومعلیه صادر مینماید".
دوره استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با توجه به ماده ۴۸۵ الحاقی به قانون آیین دادرسی کیفری ۱۳۵۱ که مقنّن اجرای حکم در ملأعام را ممنوع اعلام نکرده بود، عموم محکومان به اعدام را در میادین حلق آویز میکردند. مرتکبان قاچاق مواّد مخدر به صورت مسلحانه نیز در صورت مصلحت، طبق نظر دادگاه در محّل زندگیشان در ملأعام اعدام میشدند (طبق ماده ۱۱ قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدّر۱۳۶۷).