اقتباس پروتکل اختیاری، نتیجه تلاش گروهی دولتها، آژانسهای ملل متحد و گروههای طبقه اجتماعی بود. در ژوئن سال ۱۹۹۸ شش سازمان غیردولتی بینالمللی، محافظ حقوق بشر، پیمان بینالمللی نجات کودکان، خدمات پناهندگی و جسوئیت، وزارت کواکر سازمان ملل و اتحادیه بینالمللی حماس برای پایان دادن به سوءاستفاده از سربازهای بچه ائتلاف کردند. آنها متعاقباً توسط سایر سازمانهای غیردولتی (NGOs) به هم ملحق شدند و ائتلافهای ملی بیشتری در تقریباً ۴۰ کشور شکل گرفته است. ائتلاف برای توقفکردن سوءاستفاده از سربازهای بچه تحقیقات را هدایت میکند، کنفرانسهای منطقهای را سازماندهی می کند، عملیات آنها، حمایتها و کار رسانههای گروهی را انجام میدهد و به تقویت شبکههای NGO کمک میکند. هدف اصلی اولین تصویب ممکن پروتکل انتخابی با اکثریت ایالتها میباشد که یک ممنوعیت سنی هم برای سربازگیری قرار میدهند.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
ابتکارات اجتماعی زیادی بهمنظور متوقف کردن استفاده از کودکان بهعنوان سرباز وجود داشته است. برای مثال در السالوادور، گواتمالا، پاراگوئه، اقلیت گروههای قومی و مادران سربازهای بچه سازمانهایی را به منظور مجبور کردن مقامات برای آزادی کودکان تشکیل دادند. اخیراً، گروههای مشابهای در اوگاندا شکل گرفته است. در بوروندی شبکهای از والدین برای جمع آوری اطلاعات در مورد سربازگیری کودکان با هم همکاری کردند.۴۳
گزارشهای ایالتی بهمنظور کنترل کردن موقعیت سربازهای بچه تنظیم شد و سازمانهای منطقهای حمایتشان را برای فعالیتهایی بهمنظور خاتمهدادن به استفاده از کودکان سرباز اعلام کردند. جوامع اقتصادی ایالتهای غربی آفریقا (ECOWAS) در ماه مارس ۱۹۹۹ بیانیهای توسط وزرای امور خارجهشان صادر کردند که بهطور جدی، سربازگیری کودکان را در گروههای مسلح محکوم میکرد. بیانیه اجلاس سران سازمانهای وحدت آفریقا (OAU) در جولای سال ۱۹۹۹ از تمام اعضای ایالتها درخواست کرد که سربازگیری و استفاده از کودکان سرباز زیر۱۸ سال را ممنوع کنند. بیانیه اجلاس سران سازمان ایالت آمریکا (OAS) در ژوئن سال ۲۰۰۰ از اعضای ایالتها درخواست کرد که پروتکل اختیاری برای کنوانسیون حقوق کودکان را امضا و تصویب کنند که حداقل سن برای مشارکت کودکان در جنگ را بالا ببرد.
اما معیارهای مؤثرتری باید برای جلوگیری از سربازگیری کودکان در نظر گرفته شود. این معیارها شامل کنترل و اجرا کردن تعهدات قانونی به منظور جلوگیری از سربازگیری کودکان زیر ۱۸ سال تا معرفی یا ایجاد سیستمهای قابلاعتماد ثبت تولد مخصوصاً در میان کودکان آواره و کودکان گروه اقلیت و فراهم کردن فرصتهای شغلی و تحصیلی برای افراد جوان میباشد. آموزش به افراد غیردولتی و نظامی در مورد مسئله حقوقی کودکان نیز میتواند مؤثر باشد.
در بعضی از جنگهای اخیر، کودکان خیلی زیاد بهطورعمد به خدمت گرفته شدهاند نه فقط به علت دردسترس بودن و ارزانی نسبی آنها، بلکه همچنین بهعلت اینکه آنها آمادگی اینرا دارند که بهطور کامل برای استفاده در جنگ تعلیم داده شوند و بنابراین در مقایسه با بزرگسالان برای انجام فجایع مشتاقتر هستند.
جنگها میلیونها نفر از افراد را از خانههایشان بیرون راندند. ۲۰ میلیون از این افراد کودکان هستند که از تدابیر امنیتی جوامعشان محروم شدند و در معرض خطرهای متعددی قرار گرفتند. در کل از هر ۱۵۰ نفر از ۴۰ میلیون نفر در روی زمین ۱ نفر از خانههایشان بهعلت جنگ نقض حقوق بشر فرار کرده است.۴۴ افرادی که در داخل مرزهای ملی خودشان باقی میمانند یعنی- آواره داخلی۴۵ – تقریباً دوسوم جمع را تشکیل میدهند درحالیکه سایرین که از مرزها فرار میکنند، به عنوان پناهنده در نظر گرفته میشوند.۴۶ اصطلاح مردم آواره به هر دو گروه اشاره دارد.
خانوادهها، خانههایشان را از ترس مرگ یا شکنجه ترک میکنند. آنها دارایی، دوستان، خویشاوندان، محیط خانوادگی و شبکههای اجتماعی ایجاد شده را نبردند. اضطراب و احساس شکست آنها اجتناب ناپذیر میباشد. اگرچه تصمیم برای ترک معمولاً توسط بزرگسالان گرفته میشود باز هم کوچکترینکودکان میتوانند بلاتکلیفی والدینشان را احساس کنند. خانوادههایی که در معرض خطر هر چیزی از تله و گلوله باران کردن به تیراندازهای کمین کرده و مینها قرار دارند، اغلب مدت با مقدار آب و غذای کم، پیاده راه میروند. تحت چنین شرایطی کودکان دچار سوءتغذیه و مستعد بیماری میشوند. دختران در جنگ در خطر خاص سوءاستفاده جنسی قرار دارند و هم پسرها و هم دخترها ربوده میشوند و به اجبار در گروههای مسلح به خدمت گرفته میشوند.
در آشوب درگیری و فرار بسیاری از کودکان گرفتار ناامنی میشوند، به خاطر اینکه آنها از خانودههایشان جدا شدهاند. با محرومیت از مراقبتهای فیزیکی و امنیت عاطفی آنها به گرسنگی، بیماری، خشونت، سربازگیری نظامی و تجاوز جنسی حساستر میشوند. «کودکان تنها» آنهایی هستند که از خانوادههایشان جدا میشوند و تحت سرپرستی بزرگسال دیگری که طبق قانون یا عرف مسئولیت آنها را بهعهده بگیرند، نیستند. «کودکان جدا شده» شامل آن دسته از کودکان و نوجوانهایی میشود که از والدینشان اما نه لزوماً از سایر بستگانشان جدا میشوند.۴۷
والدینی که در مناطق جنگی زندگی میکنند، آنقدر برای امنیت کودکانشان نگران میشوند که آنها را بیرون از مناطق جنگ نزد دوستان یا خویشاوندان میفرستند یا آنها را برای مهاجرت آماده میکنند. اما مهاجرت احتمالاً کودکان را در معرض لطمه ی روحی جدایی از خانواده قرار میدهد درحالیکه خطر قاچاق کردن یا فرزندخواندگی غیرقانونی را افزایش میدهد. وقتی انتقال از مناطق جنگ نیاز میباشد رهنمونهای UNICEF و UNHCR توصیه میکند که کل خانواده با یکدیگر انتقال داده شوند. اگر این کار امکانپذیر نیست کودکان باید با حمایتکنندههای اصلیشان انتقال داده شوند. آنهایی که این مهاجرتها را سازماندهی میکنند باید این پروسه را با سند ثابت کنند تا اطمینان بدهند که کودکان میتوانند با سایر اعضای خانوادهشان تماس داشته باشند و بهسرعت دوباره به آنها بپیوندند.
کودکان جداشده از خانوادههای فعلیشان باید توسط سایر بستگان یا بزرگسالان درجه یک که در آداب و سنت با آنها سهیم هستند مراقبت شوند. بسیار ضروری است که برادرها و خواهرها از هم جدا نشوند. این کار به حفظ امنیت عاطفی بچه و پیوندهای زبانی و فرهنگی کمک میکند. در طول فشارهای وقایع غیرمنتظره که کودکان جدا شده را برای فرزندخواندگی در کشور یا در عرصه بینالمللی در دسترس قرار میدهد باید مخالفت شود. فرزندخواندگی، پیوندهای خانوادگی را برای همیشه قطع میکند.
در این هنگام احتمالاً کودکان برای برگشت به خانوادههایشان رغبتی ندارند اگرچه بسیاری از خانوادههای رضاعی از کودکان خیلی خوب مراقبت میکنند.۴۸ اما تحت فشار فقر زیاد در جنگ بعضی از آنها احتمالاً در مراقبتهایشان از کودکان سوءاستفاده میکنند. به همین علت سیستمهای مبتنی بر جامعه موردنیاز میباشد تا رفاه کودکان در خانوادههای رضاعی را کنترل کنند.
ردیابی کردن کودکان در منطقه دریاچههای بزرگ
قتلعام سال ۱۹۹۴ در روآندا ۸۰۰۰۰۰مرده برجای گذاشت۴۹ و باعث فرار ۲۰۰۰۰۰۰نفر آواره در داخل و ۲۰۰۰۰۰۰نفر پناهنده شد.۵۰ در خلال و بعد از این قتل عام وحشتناک، ۷۵۰۰۰ تا ۱۲۰۰۰۰بچه ارتباطشان را با خانوادههایشان از دست دادند.۵۱
بین سالهای ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۰، ICRC، آژانسهای NGOs و UN در منطقه دریاچههای بزرگ به پیوند دوباره ۶۷۰۰۰ بچه تنها با اعضای خانوادهشان کمک کرده است. بین سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۰ تعداد مراکز برای کودکان بیپناه از ۷۷ به ۳۷ کاهش یافت.۵۲ با وجود این، آمار نمیتواند استقامت و طاقت موردنیاز برای آوردن تعداد معین بچه به خانه گاهی اوقات بعد از سالها جدایی بیان کند. در اواخر سال ۱۹۹۹ تقریباً ۱۰۰ بچه در یک ماه دوباره به خانواده برمیگشت۵۳و بهخاطر درگیریهای فعلی در این منطقه جابجایی و جدایی هنوز وجود دارد.
تعدادی از عوامل در موفقیت کلی برنامهی پیوند دوباره دریاچههای بزرگ سهیم بودهاند. از ابتدا، برنامه گروهی بود که تلاشهای ICRC، UNHCR ، UNICEF و IFIRC و تعدادی از NGOs را با هم ترکیب میکند. درکل، تقریباً ۱۵۰ سازمان بشردوست شرکت کردهاند. ۵۴ عامل مهم دیگر، پایگاه داده مرکزی در نایروبی بود که توسط ICRC حمایت شد و به عنوان یک دفتر ثبت برای کودکان جدا و تنها خدمت میکرد و شبکه کامپیوتری با داشتن اطلاعات درباره همه کودکان جدا بهطور مرتب از طریق مقامات ICRC در منطقه در دسترس و بهروز بوده است. آن شبکه کامپیوتری، ردیابی گسترده، استفاده از لیست های اطلاعاتی سازماندهی شده برمبنای منطقه اصلی را درنظر میگرفت.
در روآندا، در طول اجرای برنامه بیش از ۱۰۰۰ بچه و اعضای خانواده هر ماه شناسایی میشدند.۵۵ ردیابی تصویری که توسط UNICEF شروع شد به طورخاص برای کودکان خیلی کوچک یا ناراحت مفید بود چون اطلاعاتی در مورد خانوادههایشان فراهم میکرد. در اردوی پناهندگان در اطراف گوا در زئیر سابق در سال ۱۹۹۵،از ۱۲۰۰۰ بچه بیپناه، عکس گرفته شد و صحنههای نمایشی در اردوگاهها و مناطق سازماندهی شده که خانوادهها و سایر پناهندگان احتمالاً بچه را شناسایی کردند. این تجربه منجر به ایجاد آلبوم عکس کودکان در مراکزی در روآندا شد. آلبوم عکس بین والدین پخش شد تا بچه گمشدهشان را شناسایی کنند. پیوندهای دوباره بسیاری حتی بعد از سالها جدایی انجام شد.۵۶
وقتی کار استقرار دوباره در منطقهی دریاچههای بزرگ ادامه پیدا میکند، مرحله دیگری از کار شروع می شود: موردتوجه قرار دادن وضع اسفناک کودکانی که خانواده هایشان را هرگز پیدا نکردهاند. بین اکتبر ۱۹۹۹ و آوریل ۲۰۰۰ پروندههایی برای تقریباً ۷۰۰ بچه به وزیر امور اجتماعی روآندا دادهشد تا برای خانوادههای رضاعی برنامهریزی کند.۵۷ هزاران بچه روآندایی از خانوادههایشان جدا ماندهاند. اگرچه بسیاری از آنها در سرپرستی مراکز یا آژانسهای هدایتکننده ردیابی نیستند اما در خانههای نگهداری از بچه زندگی می کنند.UNICEF و World Vision برآورد کردهاند که ۶۰۰۰۰ خانه نگهداری از بچه در روآندا وجود داشت.۵۸ درکل این کودکان جداشده باقی میمانند و در معرض خشونت و سوءاستفاده بسیار زیادی قرار میگیرند و برای زنده ماندن بدون دسترسی به مدرسه، مراقبتهای بهداشتی یا حمایت اجتماعی تلاش میکنند.
اگرچه پرورشگاهها و سایر مؤسسهها میتوانند نیازهای اصلی بچه را برآورده کنند اما باید از مراقبتهای سازمانی اجتناب کرد. تجربه نشان داده است که آنها حمایتهای عاطفی کافی را فراهم نمیکنند. در سال ۱۹۹۴ در منطقه دریاچههای بزرگ آفریقا تعداد زیادی مرکز دقیقاً برای کودکان جدا شده ایجاد شد. این مراکز توجه رسانههای گروهی در جریان کمکهای بشردوستانه را جذب کردند. بعضی از آنها تعداد زیادی از کودکان جدا شده را بهمنظور افزایش حمایت مالی داده شده به مرکزشان قبول کردند. در سایر موارد، والدین تصور میکنند که بهترین کار این است که کودکانشان را در مکانی بگذارند که غذا و مراقبتهای بهداشتی آنها تضمین است و خطر دیگری که وجود دارد این است که آن مراکز موقتی احتمالاً دائمی میشوند.
برنامههای ردیابی بهمنظور پیوند دوباره کودکان تنها با خانوادههایشان در سالهای اخیر پیشرفت کرده است. در منطقه دریاچههای بزرگ آفریقا در سال ۱۹۹۴ تعدادی از آژانسها از جمله هیئت بینالمللی صلیبسرخ (ICRC)، اتحادیه بینالمللی جوامع صلیبسرخ هلالاحمر (IFRC )، UNHCR و UNICEF، صندوق پسانداز کودکان و سایر NGOs برنامه ردیابی گستردهای را ایجاد کردند که تقریباً ۹۰% از کودکان تنها را که شناسایی شدهبودند، دوباره بههم رساندند.۵۹
روشهای ردیابی پیشرفته در کشورهای بالکان درطول بحران کوزوو در سال ۱۹۹۹ مورداستفاده قرارگرفت. در طول بمب اران هوایی ناتو (سازمان پیمان آتلانتیک شمالی) ارتباطات ایجاد شده توسط دوتن بریتانیایی کمک کرد که صدهاهزار پناهنده کوزوویی با خویشاوندانشان در کشورهای دیگر بهطور رایگان ارتباط برقرار کنند.۶۰ تعدادی از سایر شرکتهای فناوری اطلاعات از جمله مایکروسافت کامپاک و هولت پکرد به ایجاد یک پایگاه دادهها برای ثبتنام ۴۰۰۰۰۰ پناهنده در آلبانی کمک کرد. UNHCR از کیتهای میدانی برای جمع آوری اطلاعات و چاپکردن کارتهای شناسایی عکسدار همانجا استفاده کرد. هر جعبه شامل یک کامپیوتر دستی، دوربین دیجیتال ، دفترچه امضا و چاپگر اطلاعات ID میشد.۶۱ ICRC یک شبکه ردیابی خانوادگی با بیش از ۶۰ پایگاه داده کامپیوتری را حفظ میکند. در کوزوو، ICRC اسمی تقریباً ۵۰۰۰ شخص گمشده را ثبت کرد و تاکنون به پیوند دوبارهی ۱۵۰۰ نفر کمک کرده است.۶۲
۵٫۱٫ روند زندگی کودکان در اردوگاه و کودکان آواره
کودکان آواره بطور غیرمستقیم تحتتأثیر جنگ قرار میگیرند و همانندوالدین خود برای رهایی از مشکلات جنگ، یا در کشور محل تولد خود جابهجا میشوند، یا به کشورهای دیگر پناه میبرند. این کودکان در هر صورت باید موردحمایت قرار گیرند. کودکان آواره در سایر کشورها نسبت به کودکان جابجا شده در کشور متبوع خودشان، بعضاً از حمایتهای بشردوستانه بیشتری برخوردارند. زیرا نهادی بینالمللی بنام کمیساریای عالی پناهندگان وابسته به سازمان ملل متحد امور پناهندگان را پیگیری می کند.
براساس منابع موجود در حقوق بینالملل و برای پیشگیری از مشکلات آینده یکی از وظایف اساسی دولتها در زمان مخاصمات مسلحانه و پس از آن، حمایت از کودکان آسیب دیده از جنگ است. بنابراین در بحرانها و مواقع اضطراری باید به کودکان اولویت داده شود و حمایت از حقوق آنان به لحاظ امنیت جسمی و روحی، تعلیم و تربیت مناسب، و تغذیه و بهداشت ایشان از اهمیت فوقالعاده ای برخوردار باشد. برهمین مبنا حقوق بینالملل عرفی از سالها قبل و حقوق بینالملل مدون در قالب معاهدات بینالمللی و به ویژه کنوانسیون حقوق کودک بر این حقوق و بویژه حق حمایت تأکید ورزیدهاند.
۱٫۵٫۱٫ زنان و دختران جوان در اردوگاهها
اردوگاهها برای اشخاص آواره باید مکانی امن باشد و حمایت و کمک لازم را فراهم کند. مبارزات و درگیریهای موجود در جوامع قبل از جابجاییشان احتمال دارد که دوباره در محیط اردوگاه ایجاد شود در حالی که سیستمهای اجتماعی سنتی میتواند تحتفشار قرار بگیرد یا بهطور کامل نابود شود. اختلافهای خانوادگی مکرر، سطح بالای خشونت، تجاوز جنسی و استفاده از الکل و مواد متداول میباشد و زنان و دختران نوجوان بهطورخاص تحتتأثیر قرار میگیرند. خشونت در داخل خانوادهها بین پناهندهها و تعداد زیادی از جوامع و حتی از سوی نیروهای امنیت نظامی که حمایت را فراهم میکنند، رواج دارد.
در جمهوری متحد تانزانیا، تعداد زیادی از زنان روآندایی به اردوگاههای پناهندگی بدون شوهرانشان رسیدند که چادرهای نارنجی رنگ در مکانهای امنی به عنوان خانه برای آنها درنظر گرفتهبودند اما چادرهای نارنجی روشن تنها آسیب پذیری زنان را نشان میداد و تعداد تجاوزهای جنسی را افزایش داد.
UNHCR رهنمونهایی در مورد جلوگیری از خشونت جنسی علیه پناهندهها صادر کرده است. قراردادن توالت صحرایی در مناطقی که خوب روشن و نگهبانی میشوند و نزدیک به مناطق خواب هستند یکی از معیارهای مناسب پیشنهاد شده میباشد. فراهم کردن آب و هیزم در داخل اردوگاهها برای محدود کردن نیاز زنان و کودکانی که خطر بیرون از مناطق گشت را میپذیرند معیار مناسب دیگری میباشد. منصوب کردن نگهبان زن، معیار امنیتی ضروری دیگری است. در تانزانیا وقتی نگهبانان زن تعیین شدند گزارش تجاوز جنسی افزایش یافت و آزار و اذیت در مراکز پخش کاهش یافت. علیرغم سادگی و تأثیر رهنمونهای UNHCR آنها به طور نامناسبی اجرا شدهاند.۶۳
بسیاری از زنان در جوامع آواره مراقبتهای اصلی تولیدمثل را ندارند. صندوق جمعیت سازمان ملل متحد(UNFPA) از طریق فراهم کردن وسایل بهداشتی تولیدمثل که برای زنان داروهای ضروری بهعلاوه وسایل جراحی برای زایمان در خانه را فراهم میکند.
زنان، نوجوانان و کودکان باید بهطور فعال در همه جنبههای مدیریت اردوگاه مخصوصاً برنامهریزی و توزیع خدمات مشارکت داشتهباشند. کنترل روی منابعی مانند غذا نشانه قدرت میباشد. مردانی که معمولاً مسئول توزیع هستند از این قدرت با درخواست رشوه یا حمایت جنسی سوءاستفاده میکنند. مکانهای توزیع باید توسط زنان کنترل شود. در سال ۱۹۹۴ نماینده دبیرکل افراد آواره در داخل یک اردوگاه افراد آواره را بازدید کرد. وقتی او درخواست ملاقات با سخنگوی اردوگاه را کرد در همان جمعیتی از چندین هزار زن و تنها ۲۵ مرد، تنها مردان معرفی شدند.۶۴ برکنارکردن زنان از موقعیتهای فرماندهی در داخل اردوگاهها یا جایی دیگر میتواند تأثیر کمکهای بشردوستانه را تضعیف کند.
نیازهای خاص نوجوانان آواره اغلب نادیده گرفته شدهاست. چندین برنامه که روی مراقبتهای بهداشتی، آموزشی و تحصیلی یا شغلی نوجوانان تمرکز میکند، ثابت میکند که شرکت جوانان در طراحی برنامهها کلید موفقیت میباشد. برای مثال در طول بحران کوزوو در سال ۱۹۹۹ نوجوانان، انجمن جوانان را تشکیل دادند و به بهبود شرایط در تعدادی از اردوگاههای پناهندگی کمک کردند.
UNHCR مسئله کودکان و نوجوانان را محور کارش در سراسر برنامههای عملیاتی کشورش قرار دادهاست و چهار مقام سیاسی-منطقهای برای کودکان و جوانان ایجاد کرده است. برنامههای جوانان UNHCR در تیمورغرب و شرق شروع میشود تا آموزش شغلی و تحصیلات رسمی برای تعدادی از نوجوانان را فراهم کند.
در سال ۱۹۹۷، UNHCR پیمان نجات کودکان، برنامههای آموزشی برای کارکنان بشردوستانه بهنام اقدام برای حقوق کودکان (ARC) را گسترش داد. در سال ۱۹۹۹، UNICEF و مقام کمیسرعالی حقوق بشر (OHCHR) به کمیته تدارکاتی ARC ملحق شد. یکی از بستههای منابع ARC روی برنامههایی متمرکز میشود تا نیازهای نوجوانان در موقعیتهای درگیری را تأمین کند.۶۵
در گینه، کنیا، سیرالئون، لیبریا و تانزانیا برنامههای ترتیب داده شده توسط UNHRC و UNFPA خشونتهای جنسی را علیه نوجوانان دختر پناهنده مورد توجه قرار میدهد.۶۶ ابتکارات آموزش مهارتها و فرماندهی برای جوانان در روآندا که توسط کمیته تجارت بینالمللی سازماندهی شد، در سال ۱۹۹۸ عملی شد و در گرجستان برنامه دیگری به نوجوانان آوارهای که از مدرسه عقب ماندهبودند این امکان را داد تا عقبافتادگی خود را جبران کنند.۶۷ در باخترغرب و غزه، UNICEF از جوامع حامی کودکان حمایت کرده است و مشارکت نوجوانان در ایجاد شوراهای محلی جوانان را تشویق کردهاست.۶۸
سازمانهای بشردوستانه معیارهایی برای حمایت از حقوق کودکان آواره درنظرگرفتهاست. این موارد شامل تدابیر امنیتی برای حمایت جوانان از سربازگیری و جلوگیری از سوءاستفاده جنسی در اردوگاههای افراد آواره و آموزش دادن به کودکان در مورد خطر مینها میباشد. برای مثال در سیرالئون، برنامه جهانی غذا، پروژه تغذیه مدرسه را سازماندهی میکند که وعدههای غذایی آماده را برای کودکان فراهم میکند تنها زمانی که میزان حضور دخترها ۳۰% یا بیشتر میباشد. بنابراین این برنامه به یک هدف دومنظور یعنی تغذیه کودکان و حمایت از عدم تبعیض دست مییابد.۶۹
در طول بحران کوزوو در سال ۱۹۹۹، نوجوانان همکاری مهمی برای نوسازی و صلح انجام دادند. در شش اردوگاه پناهندگی نزدیک کوکس در آلبانی، انجمن جوانان کوزوو شامل تقریباً ۲۰۰۰۰ جوان در رده سنی ۱۵ تا ۲۵ سال شکل گرفت.
تا آن زمان، فعالیتها در جامعه پناهنده پیرامون نگهداری از کودکان، خدمات بهداشتی، تحصیلات ابتدایی، نادیده گرفتن نیازهای نوجوانان تنظیم شده بود. در میان آسیب جابجایی و خستگی فراگیر زندگی اردوگاهی، این صحنهها برای جوانان ترسناک بود. انجمنها، رئیسشان را با رأیگیری انتخاب و جلسات دائمی برگزار میکردند. با حمایت از طرف UNICEF و کانون محلی جوانان آلبانی، اعضای انجمن کنسرتها و مسابقات ورزشی را سازماندهی کردند و نقش فعالی را در راهاندازی اردوگاهها و تمیز و امن نگهداشتن آنها بهعهده گرفتند. آنها به ادغام خانوادههای تازهوارد کمک کردند و صندوق جمع آوری اعانه برای فقیرترین اعضای انجمن اردوگاه سازماندهی کردند. آنها به آژانسهای NGOs و UN در پخش اطلاعات مربوط به مین و مطالبی در مورد بازسازی سازمانیافته و مشورت دادن به جوانان کمک کرد.
شاید بزرگترین مزیت این برنامه درطول مرحله بازسازی مشخص شد. اگرچه انجمن جوانان برای کمتر از یک ماه فعال بود اما تجربهی به دست آمده از سازماندهی کردن و شرکت در آنها رئیس جدید و مهارتهای حل مشکل را بههمراه داشت و بسیاری از اعضای انجمن جوانان به کوزوو برای کمک به بازسازی جوامعشان برگشتند.
۲٫۵٫۱٫کودکان اقلیت بومی
علیرغم اینکه حمایتهای خاص در کنوانسیون راجع به حقوق کودکان و تعدادی از اسناد بینالمللی، کودکان اقلیت بومی در داخل جمعیت آواره آسیبپذیرترین هستند، در یک اوضاع بیقانونی حملهها روی این جوامع بهطور خاص شدید میباشد. چه اقلیت آشکارا توسط گروههای قدرتمندتر موردهدف قرار گیرند، همانطور که در بنگلادش و گواتمالا انجام شد – و چه بهطور نسبی از بیدفاع بودن در موقعیتهای آشوب رنج ببرند. مانند موردی که در سومالی بود – مقامات اقلیت آسیبپذیری کودکان را افزایش میدهند.
وقتی کودکان اقلیت بومی از جوامعشان آواره شدند برای حفظ هویت فرهنگیشان تلاش کردند راهی را برای حمایت از زبان و فرهنگشان پیدا کنند که میتوانست به آنها کمک کند. این کودکان اغلب بهطور جدی از نظر خدمات بهداشتی و تحصیلی محروم هستند. در گواتمالا کودکان مایان همیشه بالاترین نرخ سوءتغذیه و مشکلات بهداشتی جدی نسبت به بقیه جمعیت داشتهاند یعنی بیعدالتی که در طول سالهای جنگ داخلی افزایش یافت.۷۰
۳٫۵٫۱٫کودکان آواره داخلی
در عمل، تشخیص دادن افراد آواره داخلی(IDPs) و پناهندگان مشکل میباشد. در لیبریا برای مثال جمعیت آواره داخلی با پناهندگان سیرالئون زندگی میکردند. خویشاوندان و دوستان اغلب امکانات مالی اندک را تقسیم میکنند تا برای خانوادههای آواره، پناهگاه و کمک فراهم کنند. خانوادههایی که اغلب مجبور میشوند برای فرار از جنگ بارها و بارها نقلمکان کنند، این نوع از جابجایی میتواند میزان مرگ و میر را حداکثر تا ۶۰% افزایش دهد.۷۱
وقتی کودکان آواره میشوند، مجبور میشوند در خیابانها زندگی و کار کنند. جابجایی داخلی همچنین دسترسی کودکان را به بهداشت و تحصیلات محدود میکند. برای مثال کودکان نمیتوانند در مدارس جوامع میزبان نامنویسی کنند بهخاطر اینکه آنها مدارک مناسب ندارند بنابراین آنها مقیم منطقه درنظر گرفته نمیشوند یا نمیتوانند شهریه مدرسه را پرداخت کنند. در کلمبیا ۵۸% از کودکان آواره هیچ دسترسیای به تحصیلات ابتدایی ندارند.۷۲
وقتی دولت نمیتواند یا مایل نیست به کسانی که مالکیتشان سلب شده، کمک کند یا خودش علت جابجایی آنهاست، بنابراین از جامعه بینالمللی درخواست میشود کاری انجام دهد. اگرچه قانون بشردوستانه بینالمللی حق قربانیان جنگ را برای دریافت کمکهای قابلاطمینان و به موقع تضمین میکند،۷۳ اما جامعه بینالمللی یک جریان مشخصی از فعالیتها را برای IDPs تعیین نکرده است. بعضی از کشورها حتی جمعیت آواره را در داخل مرزهایشان به رسمیت نمی شناسند۷۴ در نتیجه فراهم کردن کمک برای افراد آواره داخلی پیچیدهتر میشود به علت اینکه برخلاف پناهندگان، هیچ آژانس عملیاتی یک سرزمین تحت قیومیت جهانی یا مشخص برای در اختیار گذاشتن آنها ندارد.
در نمونههای معینی، شورای امنیت سازمان ملل متحد برای حمایت از شهروندان در معرض خطر درگیریهای داخلی اقدام کرده است اما در این مورد هیچ معیار مشخص یا اتفاقنظر در مورد آن بهمنظور ایجاد چنین مداخلههایی وجود نداشتهاست.
در بوروندی، در سال ۱۹۹۶ و مجدداً در سال ۱۹۹۹ سیاست گروهبندی دوباره دولت بیش از ۳۰۰۰۰۰ نفر را مجبور کرد که خانههایشان را ترک کنند و در اردوگاههای محافظت شده توسط نظامیان زندگی کنند جایی که آنها غذای کافی، مراقبتهای بهداشتی، پناهگاه و امنیت ندارند. اردوگاههای دوباره گروهبندی شده توسط UN محکوم شدهاند و بهعنوان اردوگاه کار اجباری توسط رئیسجمهور سابق آفریقایجنوبی نلسون ماندلا، تسهیلکننده اصلی جریان صلح در بوروندی معرفی شد. در پی تلاشهای گروهی بینالمللی، دولت شروع به بستن اردوگاهها در اواخر سال ۲۰۰۰ کرد.۷۵
در قطعنامه ۱۳۱۴ راجع به کودکان و جنگ مسلحانه، شورای امنیت سازمان ملل متحد نیاز برای دسترسی بدون قید و شرط به کودکان متأثر از جنگ مسلحانه را دوباره اعلام کرد. دلیل تمایل سیاسی افزایش یافته باید منجر به اقدام مشخص شود تا از کودکان آواره داخلی حمایت کند. مشخص کردن جریانی از اقدامات که استقلال ملی را موردتوجه قرار میدهد و از حقوق کودکان حمایت میکند یکی از چالشهای بزرگ برای سیاست بینالمللی میباشد.