دوم) مخارج کالاهای خریداری شده میتواند از طریق مقدار فیزیکی کالاهای مبادله شده ضربدر متوسط قیمت این کالاها اندازهگیری شود. (Y = P.y)
از این دو رابطه به این نتیجه میرسیم که: (M.V = P.Y)
که در روابط فوق: Y، ارزش اسمی تولید (درآمد اسمی)؛ y، تولید واقعی کالاها؛ P، سطح قیمتها؛ M، عرضه پول؛ V، سرعت گردش پول میباشد.
انواع روابط مقداری به دو دسته که هرکدام شامل دو قسمت هستند، که یکی تأکید بر جمع ارزش کالاها و ایجاد درآمد و دیگری تأکید بر ابزارهای پرداخت دارد، تقسیم میشوند: رویکرد درآمدی به رابطه مقداری (M.VMy ≡ Py.y) و رویکرد معاملاتی به رابطه مقداری (M.VMT ≡ PT.T) است. رابطه مقداری پول می تواند با جداسازی میان اجزای پول به صورت (D.VD+C.VC ≡ Py.y) و همچنین برحسب پایه پولی (B.VB≡Py.y) بیان شود.
که VMy سرعت درآمدی گردش مقادیر پول M، VMT سرعت معاملاتی گردش هر دوره از مقادیر پول M، Py متوسط سطح قیمت کالاهای تولیدشده جاری، PT متوسط سطح قیمت معاملات، y تولید واقعی کل کالاها، T تعداد معاملات طی دوره، C اسکناس و مسکوک در دست مردم، D سپردههای دیداری، VCy سرعت گردش اسکناس و مسکوک، VD سرعت گردش سپردههای دیداری و VB سرعت گردش در پایه پولی میباشد.
سه رویکرد به تئوری مقداری وجود دارد: ایروینگ فیشر، پیگو، ویکسل
۲-۱-۱-۱- رویکرد معاملاتی به تئوری مقداری (فیشر)
فیشر از دید کلان به تقاضای پول نگریسته و اینکه مردم باید نسبت ثابتی از معاملات خود را به صورت پول نگهداری کنند. وی با این دید که مخارج کالاها از دو طریق پول و سپرده دیداری در بانکها پرداخت میشوند، مخارج کل را به صورت زیر تعریف میکند و تأکید دارد از آنجاییکه ذخایر بانکی به نسبت تقریباً ثابتی در مقایسه با سپردههای بانکی نگهداری میشوند و افراد و بنگاهها رابطه بین پول و مقادیر سپردههایشان را به صورت نسبتاً ثابتی حفظ میکنند، لذا C و D به تناسب تغییر میکنند. (D.VD+C.VC ≡ Py.y)
وی برای تبدیل رابطه مقداری به تئوری مقداری ۲ گزاره را در نظر میگیرد: ۱) سرعت گردش پول به شرایط فنی بستگی دارد و هیچ رابطهای با میزان پول در گردش ندارد. بستگی به سرعت در گردش افراد بیشماری دارد. در نتیجه بستگی به تراکم جمعیت، شیوههای تجارتی، سرعت حمل و نقل و دیگر شرایط فنی خواهد داشت. از آنجاییکه سرعت گردش را میتوان نسبت درآمد واقعی به حجم پول تعریف کرد، لذا یک متغیر واقعی است و مانند دیگر متغیرهای واقعی مستقل از عرضه پول و سطح قیمت میباشد.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۲) حجم بازرگانی مستقل از مقدار پول میباشد. همهی فرایند تولید، حمل و نقل و فروش مربوط به تکنیک و ظرفیت فیزیکی میباشد. هیچکدام به میزان پول بستگی ندارد. تورم پول رایج، تولید زمینها و کارخانجات را بالا نمیبرد و همچنین سرعت کشتیها و قطارهای باربری را بالا نمیبرد. این گزاره بر این اساس است که تئوری کلاسیکی در اوائل قرن ۱۹ غالباً بیانکننده این موضوع بود که بازار نیروی کار شفاف است و تولید و اشتغال کامل برقرار خواهد بود و در همین سطح باقی خواهد ماند. برطبق این تئوری، فیشر فرض میکند تغییر در عرضه پول تأثیری بر تولید کالاها ندارد.
فیشر چنین استدلال میکند که سرعت گردش پول توسط نهادههایی در اقتصاد که بر نحوه انجام مبادلات افراد موثر هستند، تعیین میشود. مثلاً استفاده از حساب جاری یا کارتهای اعتباری به جای پول نقد که منجر به افزایش سرعت گردش پول میشود؛ و از آنجاییکه این خصوصیات نهادی به آرامی بر سرعت گردش پول تأثیر میگذارند، آن را در کوتاهمدت ثابت فرض میکند. منتها تبدیل رابطه مقداری به نظریه مقداری مستلزم اینست که زمانیکه مراجع پولی میزان پول رایج را در اقتصاد افزایش میدهند، به همان تناسب سپردههای بانکی را نیز افزایش دهند. دو عامل مؤثر بر تقاضای پول فیشر: ۱) سطح مبادلات ۲) نهادهای اقتصادی موثر بر شیوهی مبادلات.
از منظر تئوری، سرعت نه در کوتاهمدت و نه در بلندمدت ثابت نیست. بعدها ثابت میشود کشش درآمدی پول کمتر از واحد است. بنابراین همانگونه که درآمد تغییر میکند، سرعت گردش نیز تغییر میکند. بعلاوه کشش تقاضای پول نسبت به نرخ سود علیالحساب بانکی منفی است؛ بطوریکه افزایش در نرخ بهره سرعت گردش پول را افزایش میدهد. عوامل دیگری نیز برای تغییر سرعت وجود دارند: از جمله نوآوریها. مکانیزم انتقال مستقیم فیشر نیز اثبات میکند که تغییر در عرضه پول منجر به تغییر در مخارج کل بطور مستقیم شده و سپس منجر به تغییری متناسب در قیمتها میشود.
۲-۱-۱-۲- رویکرد مانده نقدی به تئوری مقداری: مکتب کمبریج (مارشال، پیگو، کینز)
در مکتب کمبریج از دید خرد به انگیزه افراد در نگهداری پول دقت میشود و همانند تقاضای کالا تمایلات افراد لحاظ میشود. مطلوبیتی که در تقاضای کالا مطرح بود، در بحث تقاضای پول، بهعنوان انگیزه معاملاتی پول است و هزینه فرصت نگهداری پول عدم دریافت نرخ بهره است.
از نظر پیگو، مردم به دو دلیل تأمین راحتی و تأمین امنیت، اقدام به نگهداری پول رایج و سپرده دیداری میکنند. اولی در ارتباط با تقاضای پول بهعنوان وظیفه مبادله بودن آن و دومی بهعنوان وظیفه ذخیره ارزش بودن آن میباشد. وی ادعا میکند افراد به طور مستقیم با تقاضای پول رایج و سپرده دیداری در ارتباط نیستند. بلکه از طریق ارتباطشان با منابع کل خود در ارتباط خواهند بود. این منابع برحسب انباره (ثروت) و برحسب روانه (درآمد) تفسیر میشوند. فرد با ضرر درآمد واقعی که از طریق محدودیت منابعی که به سرمایهگذاری اختصاص داده شده و رضایتی که از طریق مصرف آنی منابعش و عدم سرمایهگذاری حاصل شده در ارتباط است. پس تقاضای پول پیگو تابعی از نرخ بازده سرمایهگذاری (که از طریق بهرهوری نهایی سرمایه تعیین میشود) و رضایت نهایی از دست رفته ناشی از مصرف کمتر میباشد. طبق این فرض، پیگو به تعیین سطح قیمت نیز پرداخته و اثبات میکند که سطح قیمت متناسب با عرضه پول تغییر خواهد کرد.
سرعت گردش پول پیگو به نرخ بهره بستگی دارد، پس ثابت نیست. با استقلال نرخ بهره تعادلی و بهرهوری نهایی سرمایه از عرضه پول، سطح تعادلی سرعت نیز مستقل از عرضه پول میباشد. این استقلال همیشگی نیست. از آنجاییکه سرعت میتواند به عوامل متغیرهای دیگری نیز مانند فعالیت بانکها و شیوههای پرداختی بستگی داشته باشد و اینها اغلب در طی زمان تغییر میکنند.
۲-۱-۱-۳- رویکرد اقتصاد اعتباری (ویکسل)
ویکسل اقتصاددان پولی کلاسیکی در اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم و شرح دهنده تئوری مقداری پول است. اجزای تحلیل ویکسل منجر به تدوین تجزیه و تحلیل مدرن اقتصاد کلان شده است. به نظر میرسد عقاید وی اهمیت بیشتری در دو دهه اخیر یافتهاند، از آنجاییکه چندین بانک مرکزی در اقتصادهای توسعهیافته استفاده از نرخ بهره را بعنوان ابزار اصلی سیاستهای پولی خود پذیرفتهاند. به طوریکه تجزیه و تحلیلی را مناسب میدانند که نرخ بهره را بجای عرضه پول برونزا میداند و عرضه پول را درونزا میداند.
ویکسل به دنبال دفاع از تئوری مقداری پول به عنوان تئوری تعیین قیمت در مقابل تئوری جایگزین آن، تئوری تعیین قیمت بر اساس هزینه کامل، بوده است. طبق این تئوری هر بنگاه قیمت محصولاتش را بر اساس هزینه تولید آنها، شامل حاشیه سود، با سطح قیمت کل که صرفاً متوسط قیمتهای فردی تعیین شده توسط بنگاه است، تعیین میکند. میزان عرضه پول در اقتصاد خودش را با این سطح قیمت تطبیق میدهد و بنابراین با سطح قیمت تعیین میشود بجای آنکه آن را تعیین کند. وی این نوع تعیین قیمت را اشتباه میداند و بیان میکند که سطح قیمت تعیین شده توسط بنگاه نسبی میباشد و سطح قیمت مطلق، با مقدار پول در اقتصاد نسبت به سطح تولید ملی تعیین میشوند، از آنجاییکه کالاها در مقابل پول مبادله میشوند و نه در مقابل یکدیگر.
ویکسل در تئوری مقداری به دنبال انتقال تمرکز بر مکانیسم انتقال تغییرات مربوط در عرضه پول به تغییرات سطح قیمتهاست. او این مکانیسم را برای اقتصادهایی که پول رایج اعتباری یا فلز استفاده میکنند و یا اقتصاد خالص اعتباری تعیین میکند. در اصطلاحات اقتصاد کلان امروزی، تجزیه و تحلیل وی از اقتصاد اعتباری خالص ضرورتاً کوتاهمدت است؛ چراکه تحلیل وی فرض میکند در تولید کالاها عامل نیروی کار، تکنولوژی و سهام سرمایه ثابتاند. این تأکید بر کوتاهمدت با تأکید فیشر و پیگو در تعیین بلندمدت محصول در تضاد است. بعلاوه ویکسل فرض میکند که اقتصاد یک اقتصاد اعتباری خالص است که در آن مردم پول نگه نمیدارند و تمامی معاملات با چک از حساب قابل چک کشیدن پرداخت میشوند و در مقابل حساب سپرده آنها هیچ ذخیرهای نگهداری نمیشود.[۱۰]
۲-۱-۲- نظریه کینز بر تقاضای پول
کینز اعتبار تئوری مقداری را رد کرد. در مقابل فرض تئوری مقداری، نبود اشتغال کامل را در اقتصاد ادعا کرد و بیان کرد که تولید و سرعت گردش پول به عرضه پول بستگی دارند. کینز “اهداف” پیگو را بهعنوان “انگیزه” بیان میکند و بجای هدف تأمین راحتی انگیزه معاملاتی و بجای هدف تأمین امنیت انگیزه سفتهبازی را معرفی میکند. منتهی کینز بیشتر بر انگیزه سفتهبازیش معروف شد.
الف) تقاضای معاملاتی پول کینز: تعریف کینز از انگیزه معاملاتی” نیاز نقدی برای معاملات شخصی و مبادلات تجاری در دوره جاری” میباشد. به اعتقاد وی سطح مبادلاتی که فرد یا جامعه انجام میدهد با هردوی درآمد فرد یا جامعه و تقاضای معاملاتی پول رابطه باثباتی دارد. لذا رابطه بین تقاضای معاملاتی پول و سطح درآمد نیز رابطه باثباتی است. انگیزه معاملاتی به “انگیزه درآمدی” برای ایجاد فاصله زمانی بین دریافت درآمد و خرج کردن آن توسط خانوار و “انگیزه تجاری” برای ایجاد فاصله زمانی بین پرداخت توسط بنگاهها و دریافت آنها از فروش محصولاتشان، تقسیم میشود. وی با پیروی از الگوی پیگو چنین استدلال میکند: “هیچ دلیلی برای این فرض که سرعت گردش پول (V) ثابت است، وجود ندارد. ارزش آن بستگی به خصوصیت سازمان بانکی و صنعتی، همچنین عادتهای اجتماعی، توزیع درآمد بین طبقات مختلف و هزینه مؤثر از نگهداری مانده نقدی بیکار دارد. با این وجود اگر دوره کوتاهی از زمان را درنظر بگیریم و هیچ تغییر عمدهای را در هیچیک از این عوامل فرض کنیم، میتوان V را ثابت فرض کرد".
ب) تقاضای احتیاطی پول کینز: کینز انگیزه احتیاطی را اینگونه تعریف میکند: “درخواست امنیت برای معادل نقدی آتی از نسبت معینی از منابع کل” و همچنین “برای فراهم آوردن احتمال نیاز به خرج ناگهانی و برای فرصتهای پیشبینی نشدهی خریدهای سودآور و همچنین نگهداری دارایی که ارزش آن برحسب پول ثابت میباشد". کینز تعریفش را اینگونه بسط میدهد:"اگر نیاز به پول نقد قبل از اتمام سررسید بدهی بلندمدت به وجود آید، ریسک ضرر در خرید بدهی بلندمدت و بعداً تبدیل آن به پول نقد در مقایسه با نگهداری پول نقد وجود دارد.”
انگیزه احتیاطی به علت نا اطمینانی درآمدهای آتی و نیازهای مصرفی و خریدهای آتی میباشد که این خریدها فقط با پرداخت پول صورت میگیرد. فرد انتظارات ذهنیاش را برای زمانها و مقادیر موردنیاز برای پرداختهایش و دریافت درآمدهایش شکل میدهد و براساس میزان بهینه مقادیر پولیاش و دیگر داراییها از منظر انتظاراتش تصمیمگیری خواهد کرد.
ج) تقاضای سفتهبازی کینز: کینز پول را وسیلهای برای ذخیره ارزش میداند و بدین دلیل به انگیزه بورسبازی نگهداری میشود. کل دارایی را به دو قسمت پول و اوراق تقسیم میکند و نرخ بهره را بهعنوان هزینه فرصت نگهداری پول میداند و عدم اطمینان نسبت به نرخ بهره آینده را در تقاضای پول مؤثر میداند.
به اعتقاد کینز عاملی که در تصمیمگیری افراد برای خرید اوراق قرضه نقش دارد، فقط نرخ بهره جاری بازار نیست، بلکه نرخ نفع یا ضرر انتظاری ناشی از تغییر قیمت اوراق نیز مهم است. در استخراج تقاضای پول کل، افراد این فرض را درنظر میگیرند که افراد دارای انتظارات متفاوتی نسبت به نرخ بهرههای آتی هستند. مثلاً فردی که باور دارد، نرخ بهره آتی بالاتر از نرخ بهره فرض شده توسط بازار است، دلیل خوبی برای نگهداری مانده نقدی دارد.
در این انگیزه فرد با ارزش سررسید پرتفولیو- برابر با سرمایه سرمایهگذاری شده بعلاوه بهره انباشتشده- در ابتدای دوره بعد در ارتباط است. فرد نرخ بهرهای خاص را در ابتدای دوره بعد و به تبع آن قیمت هر نوع اوراق را پیشبینی میکند. اگر انتظار داشته باشد قیمت اوراق بعلاوه بهره انباشت شده از قیمتهای رایج بالاتر باشد، فرد انتظار سود خالص نگهداری اوراق را دارد و همهی وجوهش را به صورت اوراق نگهداری میکند تا بصورت پول، که فرض شده بود بهرهای پرداخت نمیکند و بنابراین سود خالص صفر دارد. حالت عکس آن برای نگهداری پول اثبات میشود. درنتیجه هرفرد یا پول و یا اوراق نگهداری میکند تا هر دو را به صورت همزمان.
برخی افراد انتظار افزایش در قیمت اوراق را دارند و پیش خریدان بازار اوراق نام دارند که افزایش در داراییهای اوراق را انتخاب میکنند، درحالیکه برخی دیگر انتظار کاهش را دارند و کاهش داراییهای اوراق را خواستار کاهش داراییهای اوراقشان هستند که سلف فروشان بازار نام دارند. برتری پیش خریدان در بازار اوراق قیمتهای اوراق را بالا برده و نرخ بهره را پایین میآورد. این جابجایی پیش خریدان را به سلف فروشان تبدیل میکند، تا جاییکه تعادل قیمت اوراق برقرار شود یعنی جاییکه تقاضای اوراق با عرضهی آن برابری کند. بنابراین تقاضای سفتهبازی پولی توسط سلف فروشان همزمان با افزایش قیمت اوراق افزایش یافته و همزمان با کاهش نرخ بهره کاهش مییابد. بطوریکه تقاضای سفتهبازی کل برای پول رابطه معکوس با نرخ بهره دارد.
تابع تقاضای نقدینگی کینز دو ویژگی غیرخطی بودن و بیثباتی را دارد. فرض کنید انتظارات افراد نسبت به آینده تغییر کند و یا اتفاقات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی رخ دهد این عوامل منجر به انتقال منحنی تقاضا میشود و از آنجاییکه این عوامل دائم درحال تغییرند، منحنی تقاضای نقدینگی پول نیز همواره در حال انتقال است. [۱۱]
۲-۱-۳-تئوریهای تقاضای پول پس از کینز[۱۲]
پس از کمک کینز به تئوری تقاضای پول، محققان تئوریهای دیگری را به منظور بررسی طبیعت و تعیینکنندههای توابع تقاضای پول مطرح کردند که هم درآمد و هم نرخهای بهره را به عنوان متغیر مستقل شامل میشد. این تئوریها به طور آشکار به حوزه وسیعی از فرضیهها اشاره میکردند. این فرضیهها با تأکید بر ملاحظات معاملاتی، سفته بازی، احتیاطی یا سودمندی[۱۳] نگهداری پول مطرح میشدند. بخش ذیل به طور خلاصه جنبههای اصلی این تئوریها را مورد بحث قرار میدهد.
دو ویژگی پول- وسیله مبادله و ذخیره ارزش- زیر بنای تئوریهای بعد از کینز را تشکیل میدهند. عملکرد پول به عنوان وسیله مبادله، مدلهای معاملاتی یا کنترل موجودی [۱۴]را پایه ریزی کرد. در این مدلها فرض میشود که سطح معاملات معین و شناخته شده است. از طرف دیگر مدلهای تقاضای احتیاطی[۱۵]، خالص جریان وجود نقد را نامشخص میدانند. عملکرد پول به صورت ذخیره ارزش مدلهای دارایی یا پرتفوی[۱۶] را میدهد که در آنها پول به عنوان قسمتی از سبد دارایی افراد نگهداری میشود.
خصوصیات ویژه پول موجب فرمول بندی تئوریهایی میشود که بر پایه انگیزههای آشکار نگهداری آن بنا شدهاند. البته تئوریهایی هم وجود دارند که انگیزههای نگهداری پول را نادیده میگیرند و تقاضای پول را در چارچوب تئوری تقاضای مصرف کننده تحلیل میکنند.[۱۷]
۲-۱-۳-۱- تحلیل بامول بر تقاضای معاملاتی پول
کینز تقاضای معاملاتی برای پول را ناشی از انگیزه مبادلاتی مطرح میکند، اما تئوریای برای تعیین و اندازهگیری آن تصریح نکرده بود؛ مخصوصاً اینکه وی فرض کرده بود که این تقاضا به صورت خطی به درآمد جاری بستگی دارد، اما به نرخ بهره بستگی ندارد.
پیشرفتهایی طی دهه ۱۹۵۰ تقاضا برای مقادیر معاملات را از دیدگاه فردی که هزینه مالی معاملات را با نگهداری مقادیر پول و دیگر داراییها مینیمم میکند، تحلیل کردند. این تحلیل نشان داد که تقاضای معاملات برای پول به طور معکوس به نرخ بهره بستگی دارد. تحلیلهای اولیه در این رابطه توسط بامول (۱۹۵۳) و توبین (۱۹۵۶) نشان داده شد. سخن ذیل این مطلب را از نقطه نظر بامول مطرح میکند.
فروض اساسی بامول عبارتند از:
-
- هیچگونه نا اطمینانی در زمانبندی یا مقدار دریافتها و مخارج فرد وجود ندارد.
-
- فرد تمایل دارد مقدار Y از مخارج را که در یک جریان یکنواخت طی یک دوره زمانی خاص خرج شده است و از قبل صاحب وجوهی برای تأمین این مخارج بوده است، را تأمین کند. همه پرداختها به صورت نقدی انجام میشود.
-
- تنها دو دارایی پول و اوراق قرضه وجود دارد. دارایی پول بهرهای پرداخت نمیکند، اما دارایی اوراق، بهره r را پرداخت میکند. هیچگونه هزینه استفاده از خدمات پول و اوراق وجود ندارد، اما هزینه انتقال از یکی به دیگری وجود دارد.
-
- فرد تمایل به برداشت نقدی از اوراقش را به میزان w در فواصل زمانی مشخص طی یک دوره دارد. هر بار که وی برداشت انجام میدهد، باید متحمل یک هزینه حق العملی (انتقال پول- اوراق) گردد که شامل دو جزء هزینه ثابت B0به ازای هر برداشت و یک هزینه متغیر B1به ازای هر دلار برداشت میباشد. مثال این هزینه کارمزد کارگزاران، هزینههای بانکی، تسهیلات برداشت از اوراق قرضه،… میباشد.
بنابراین هزینه کل برداشت به ازای n تعداد برداشت عبارتست از:
به عقیده بامول هزینه فرصت کل از تأمین مالی Y از مخارج برابر است با جمع هزینه برداشت Y از سرمایهگذاریها و بهره از دست رفته در نگهداری متوسط پول نقد ® به میزان W/2.
و تقاضای معاملاتی وی برابر است با: